اهمیت میکس و بررسی یکنواختی خوراک

 

مقدمه

پیش فرض متخصصین تغذیه پس از تنظیم فرمول جیره های غذایی بر این است که تمامی حیوانات (پرنده ها) در داخل سالن پرورش به یک میزان برابر از مواد مغذی داخل خوراک استفاده خواهند نمود. قطع به یقین عدم دقت در مراحل مختلف ساخت خوراک از جمله اختلاط یا میکس می تواند تاثیرات منفی قابل توجهی بر عملکرد و سلامت پرندگان داشته باشد. اختلاط بهتر مواد خوراکی باعث شده تا پرندگان مواد مغذی مورد نیاز را به یک اندازه دریافت نموده و این امر موجب یکنواختی وزن پرندگان در گله می شود. این امر به ویژه در دوره های اول پرورش و برای پرندگان با سن پایین تر از اهمیت بسزایی برخوردار است. یکنواختی میکس را می توان با اندازه گیری ضریب تغییرات مربوط به میکس یک جزء مثلا کلر موجود در نمک خوراک و یا استفاده از یک ماده ردیاب ارزیابی نمود.

فاکتور های موثر بر توزیع مواد مغذی در داخل خوراک

این فاکتورها شامل موارد زیر می باشند:

1- نحوه نگهداری و ذخیره مواد مغذی

2- دقت در توزین و افزودن مواد اولیه

3- ترتیب افزودن مواد اولیه

4- ویژگی های مواد اولیه

5- نوع میکسر و زمان اختلاط

با توجه به اینکه میکسر قلب تپنده یک کارخانه تولید خوراک می باشد در این مقاله به بررسی روش های ارزیابی و بهبود کیفیت میکس در خوراک خواهیم پرداخت.

یکی از موارد کلیدی در دستیابی به یک ترکیب خوراک یکنواخت ترتیب و نحوه افزودن مواد اولیه به میکسر   می باشد. در این خصوص پیشنهاد می شود ابتدا مواد اصلی و پرمصرف (مواد خوراکی با مصرف بیش از 20% خوراک)، سپس مواد خوراکی فرعی (مواد خوراکی با مصرف 10 تا 20% خوراک)، بعد از آن مواد میکرو (مواد خوراکی با مصرف کمتر از 10% خوراک) و در آخر مایعات پس از انجام میکس خشک  بایستی به صورت اسپری (با زاویه و سرعت پاشش مناسب) به میکسر اضافه شوند.

رعایت حداقل و حداکثر حجم میکسر جهت میکس مناسب خوراک طبق توصیه های شرکت تولید کننده آن بایستی همیشه رعایت گردد ولی به طور کلی نبایستی کمتر از حداقل 50 % حجم میکسر پر شود و در زمان فعالیت میکسر انتهای پدال ها و ریبون ها ها قابل مشاهده باشد. در صورت عدم رعایت حداقل و حداکثر حجم خوراک در میکسر رفتارهای میکس به درستی شکل نگرفته و با قرار گرفتن ذرات مواد خوراکی در نقاط مرده میکس (نقاط بدون حرکت یا جریان ذرات خوراک) به درستی با سایر اجزاء خوراک مخلوط نخواهند شد (شکل 1).

 

شکل 1: حداکثر مقدار پر شدگی در میکسر عمودی و افقی و نواحی فعال میکس

 

نکته مهم در ارزیابی عملکرد هر میکسر مدت زمان اختلاط و سطح داخلی میکسر (قطعات مخلوط کننده) است. به طور کلی با افزایش سطح تماس خوراک مدت زمان مخلوط کردن کاهش می یابد. بنابراین نوع میکسر مورد استفاده می تواند تاصیر بسزایی بر زمان میکس خوراک داشته باشد (جدول 1).

 

جدول 1: زمان میکس معمول بر اساس نوع میکس

زمان میکس- دقیقه
نوع میکسر میکس خشک میکس مرطوب کل زمان میکس
پارویی (پدالی) 3 3 6
دو محوره – پارو دوتایی 0.5 1 1.5
ریبون (مارپیچ) 2 3 5
مارپیچ دوتایی 1-2 2-3 3-5
دومحوره- مارپیچ دوتایی 0.75-1 2 2.75-3

 

پدال ها، ریبون ها، شافت و بدنه داخلی میکسر بایستی به طور مستمر مورد بررسی قرار گرفته تا از چسبندگی مواد بر روی آن ها جلوگیری (یا به حداقل رسیده) و از فرایند اختلاط بچ یا تغییر در نرخ بازیابی و یکنواختی میکس مواد خوراکی جلوگیری گردد. با توجه به فرسایش قطعات داخلی توصیه می شود پس از نصب میکسر، حدقل هر سال (بهتر است 6 ماه یکبار انجام شود) نسبت به ارزیابی یکنواختی میکس خوراک تولیدی توسط روش های معتبر و استاندارد اقدام گردد.

یکنواختی خوراک

جهت بررسی میزان موفقیت در یکنواختی خوراک تولیدی بایستی ضریب تغییرات یا CV  (Coefficient of Variation) مورد ارزیابی و محاسبه قرار گیرد. آزمایش یکنواختی خوراک اغلب با استفاده از یک ماده ردیاب مانند نمک، اسید های آمینه، مواد معدنی میکرو، براده های آهن و … انجام می شود. معمولا حدود 10 نمونه بایستی از خوراک گرفته شده و ماده ردیاب مورد نظر مورد تجزیه و تحلیل یکنواختی (انحراف معیار / میانگین * 100) میکس قرار گیرد.

نکته قابل توجه اینکه نوع ماده ردیاب با توجه به مقدار مصرف و دقت می تواند مشخص کننده سطح ارزیابی انواع مواد در خوراک نهایی باشد به طور مثال استفاده از نمک جهت سنجش یکنواختی میکس نمی تواند ارزیابی موثری از دقت میکس اسیدهای آمینه یا داروی ضد کوکسیدیوز در اختیار ما قرار دهد. نشانگر یا ردیاب بایستی از یک منبع انتخاب شده، دارای تعدا ذرات کافی جهت بررسی بوده، سمی نباشد و قابلیت مصرف در خوراک حیوان را داشته و بتوان آن را به طور دقیق مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. هر چقدر یکنواختی میکس بالاتر یا عدد  CV میکس کمتر باشد میتوان اطمینان خاطر داشت خوراک تولیدی کیفیت بالاتری داشته و پرنده ها در داخل سالن به میزان برابری از انواع مواد خوراکی بهره مند خواهند شد. جدول 2 می تواند یک راهنمای کلی در خصوص میزان یکنواختی میکس در خوراک باشد.

 

 

جدول 2: تفسیر و اقدامات اصلاحی در خصوص آزمایش میکسر

مقدار CV وضعیت اقدام اصلاحی
کمتر از 10 درصد عالی نیاز به کاری نیست
بین 10 تا 15 درصد خوب افزایش زمان اختلاط از 25 تا 30 درصد
بین 15 تا 20 درصد متوسط افزایش زمان اختلاط تا 50 درصد، خوردگی و فرسودگی قطعات میکسر چک شود
بیش از 20 درصد ضعیف ترکیبی از دو مورد قبلی و چک کردن دستگاه توسط تکنیسن های شرکت سازنده

 

 

یکی از مواد رایج جهت بررسی یکنواختی میکس در کاخانجات تولید خوراک، نمک با استفاده از تست تیترکلراید می باشد. البته بایستی دقت نمود  که نمک مورد استفاده در این روش بایستی اندازه ذرات کمتر از 400 میکرون داشته باشد. نکته دیگر اینکه جهت بررسی تست یکنواختی میکس در میکسر بایستی نمونه برداری در نزدیکترین محل به دریچه تخلیه و در زمان های مساوی انجام شود و در صورت بررسی یکنواختی میکس در کارخانجات تولید خوراک پلت بهتر است نمونه برداری در قسمت ورودی فیدر کاندیشینر انجام پذیرد (البته بایستی دقت نمود که خوراک بچ قبلی در خط تولید باقی نمانده باشد). در حقیقت محل نمونه برداری بستگی مستقیم به هدف بررسی و آزمایش دارد.

استفاده از میکروتریسرها (Micro-tracer) یکی از روش های بسیار معتبر و کاربردی جهت تعیین یکنواختی میکس در خوراک می باشد. هزینه استفاده از روش میکروتریسر در مقایسه با هزینه های استفاده از جیره های غیریکنواخت بر عملکرد حیوان بسیار ناچیز می باشد. عملکرد ناکارآمد یک میکسر مستلزم افزایش زمان میکس یا استفاده از بچ هایی با سایز کوچکتر می باشد که در کنار هزینه های عملکردی بر پرورش می تواند منجر به صرف انرژی بیشتر و کاهش ظرفیت تولید کارخانه شود. از جمله مزیت های استفاده از روش میکروتریسر نسبت به سایر روش‌ها مانند ارزیابی اسیدهای آمینه و مواد معدنی، می توان به سادگی روش و قابلیت اندازه گیری در محل کارخانه و توسط پرسنل عادی، سرعت اندازه گیری بالاتر و صرف هزینه کمتر، غلظت مورد نیاز پایین تر (005/0 درصد و یا 50 ppm در مقابل 2 درصد نمک و یا 20.000 ppm) و اضافه شدن به عنوان یک جزء مجزا بدون احتمال خطا توسط سطوح زمینه ای اسید آمینه و نمک در خوراک اشاره نمود.

اندازه گیری یکنواختی میکس به روش میکرو تریسر شامل 4 مرحه می باشد:

1- افزودن میکروتریسر به خوراک

2- نمونه برداری از خوراک پس از مخلوط شدن

3- تجزیه و تحلیل نمونه ها برای جداسازی میکروتریسر

4- تفسیر داده ها

بهتر است قبل از اضافه شدن به میکسر، میکروتریسر به نسبت 1 به 9 با رقیق کننده هایی مانند پودر سنگ آهک ، کربنات کلسیم و … مخلوط شود تا عملکرد آن در خصوص مواد میکرو مانند اسید های آمینه، ویتامین ها و … که به صورت پیش مخلوط به خوراک اضافه می شوند شبیه سازی شود. میکروتریسیر بایستی در زمان اضافه شدن مواد میکرو به میکسر اضافه شود و جهت ارزیابی میزان اختلاط در زمان های مختلف می توان از اضافه نمودن متوالی دو یا سه میکروتریسر با رنگ های متفاوت استفاده نمود. پس از پایان زمان اختلاط با توجه به هدف بررسی و محل نمونه برداری مشخص شده، با رعایت کامل شرایط ایمنی تعدا 10 نمونه با فواصل زمانی یکسان به حجم حدود 200 گرم بایستی برداشته شود. البته دقت نمایید که ارزیابی ها در حدود 75 گرم نمونه انجام شده و حجم بیشتر نمونه اخذ شده جهت اطمینان در صورت لزوم به بررسی مجدد می باشد. پس از جداسازی ذرات میکروتریسر توسط دستگاه روتاری دتکتور و شمارش لکه های رنگی توسط چشم یا برنامه میکروتریسر، نتایج بایستی مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.

مقایسه مقادیر بدست آمده قبل از استفاده ضریب تغییرات توسط آزمون کای اسکوئر یا پویسون انجام می شود. نتایج با احتمال شانس بیشتر از 5% نشان دهنده کامل بودن ترکیب است. اگر شانس احتمال بدست آمده از داده های آزمایشی  بین 1 و 5% باشد به عنوان احتمالا ناقص در نظر گرفته شده و اگر شانس احتمال کمتر از 1% باشد به عنوان نمونه ناقص در نظر گرفته می شود.

در روش میکروتریسر می توان آلودگی متقاطع را با تقسیم کردن تعداد ذرات مشاهده شده بر تعداد ذرات موجود (براساس مقدار میکروتریسر اضافه شده) در خوراک محاسبه نمود.

سخن آخر:

در پایان تاکید می گردد که یکنواختی خوراک تولیدی می تواند به طور مستقیم بر سلامت ، عملکرد و تولید پرنده تاثیر داشته که برایند آن ها می تواند منجر به ضرر و زیان اقتصادی گردد. فراموش نشود در زمان مصرف خوراک به فرم پلت یا کرامبل قابلیت انتخاب خوراک توسط پرنده (طیور) کاهش یافته و هرگونه نوسان یا عدم یکنواختی در خوراک مصرفی می تواند اثرات نامطلوب بیشتری ایجاد نماید. استفاده هر کدام از روش های ارزیابی کیفی خوراک که در این مقاله ذکر گردید بایستی براساس اهداف، امکانات و هزینه های هر مجموعه انتخاب شود و در زمان اجرا استاندارد های مربوطه به طور دقیق رعایت گردد تا از بروز خطا و تصمیم گیری های نادرست جلوگیری شود. تعویض میکسرهای فرسوده و قدیمی در کاخانجات تولید خوراک می تواند با بهبود سطح کیفی خوراک هزینه های خود را به سرمایه گذاری معقول تبدیل کرده و میزان بهره وری پرورش را افزایش دهد.

منابع:

Djuragic, O., Levic, J., Sredanovic, S., & Levic, L. (2009). Evaluation of homogeneity in feed by method of microtracers®. Archiva Zootechnica12(4), 85-91.

Stark, C., & Fahrenholz, A. (2017). Developments in feed technology to improve poultry nutrition. In Achieving sustainable production of poultry meat Volume 2 (pp. 241-254). Burleigh Dodds Science Publishing.

اسیدهای چرب فراتر از انرژی چه سیگنال هایی ارسال می کنند؟

مقدمه

اسیدهای چرب اصلی موجود در جیره گاوهای شیری و سیگنال هایی که آنها ارسال می کنند فراتر از مصرف انرژی است. اوایل تابستان است و گرما دارد به اوج خود نزدیک می شود. شما به تازگی بررسی دامپزشکی را تمام کرده اید و سوار ماشین خود شده اید تا به دفتر برگردید. با نگاهی به دماسنج می بینید که دمای فعلی 31 درجه سلسیوس است و فقط ساعت 9 صبح است. با بازگشت به دفتر خود، تصمیم می‌گیرید کیفیت شیر گله را بررسی کنید. جای تعجب نیست که در می‌یابید میزان چربی شیر که در ماه پیش 1/4 درصد بوده به 9/3 درصد کاهش یافته است. به متخصص تغذیه خود پیام می دهید: «چربی شیر کم شده است. آیا باید پالمتیک را در جیره افزایش دهیم؟

خوب، اجازه دهید چند لحظه مکث کنیم. سوالی که شما مطرح کردید یک سوال منطقی است: چربی شیر کاهش یافته است، پالمتیک چربی شیر را افزایش می دهد، بنابراین، اگر تغذیه اسیدهای چرب به همین سادگی بود، می توانستیم با تغذیه بیشتر آنها مشکل را حل کنیم.  قانون سوم نیوتن بیان می کند که برای هر عملی در طبیعت، واکنشی برابر و مخالف وجود دارد. به همین ترتیب، درخواست ساده شما برای تغذیه بیشتر پالمیتیک، بسیار بیشتر از افزایش اسیدهای چرب است که برای تولید چربی شیر به سمت غده پستانی هدایت می شوند.

اسیدهای چرب یعنی انرژی بیشتر

اگر به تاریخچه تغذیه چربی در گاوهای شیری نگاهی بیندازیم، دلیل اصلی استفاده از مکمل های چربی افزایش غلظت انرژی جیره ها (فراتر از آنچه توسط غلات تامین می‌شود) بوده است تا نیازهای گاوهای پرتولید را برای تولید شیر و اجزای آن، نمره بدنی، انرژی نگهداری و تولیدمثل به طور موثرتری پشتیبانی کند.

امروزه، قرار گرفتن در «منطقه امن» در مورد چربی شیر، بسیار پیچیده‌تر از صرفاً ماندن در محدوده هدف به لحاظ درصد کل اسیدهای چرب و نظارت دقیق بر میزان اسیدهای چرب غیراشباع شکمبه (RUFAL) است. در حالی که برخی از اسیدهای چرب صرفاً یک منبع انرژی هستند (عمدتاً استئاریک)، سایر اسیدهای چرب سیگنالی را به‌وجود می‌آورند که عملکردهای مهمی را در گاوهای شیرده تنظیم می کند.

اسیدهای چرب به عنوان سیگنال مواد مغذی

در اینجا اسیدهای چرب اصلی موجود در جیره گاوهای شیری را مرور می‌کنیم و به طور خاص در مورد سیگنال‌هایی که آنها ارسال می کنند صحبت می‌کنیم و این فراتر از بحث استفاده از آنها به عنوان منبع انرژی است. اگرچه این بحث پیچیده به نظر می‌رسد، اما درک نقش اسیدهای چرب اهمیت زیادی دارد زیرا کمتر عملکردی در گاو وجود دارد که تحت تأثیر اسیدهای چرب قرار نگیرد.

پالمیتیک (16:0) و اولئیک (18:1) دو اسید چرب اولیه در اکثر مکمل های چربی هستند. در حالی که پالمیتیک به دلیل توانایی خود در هدایت اسیدهای چرب بیشتر به غده پستانی توجه زیادی را به خود جلب کرده است، اولئیک به دلیل نقش آن در بهبود کل انرژی موجود در بدن از طریق بهبود قابلیت هضم اسیدهای چرب، نقشی حیاتی ایفا می‌کند.

تغذیه مقادیر زیاد پالمتیک و مقادیر ناکافی اولئیک منجر به کاهش دسترسی اسیدهای چرب برای حفظ نمره بدنی و کاهش راندمان خوراک می‌شود و علاوه براین می‌تواند عملکرد تولیدمثلی را کاهش دهد. این امر به ویژه در اوایل شیردهی اهمیت بسزایی دارد. مطالعه نسبت پالمتیک به اولئیک توسطde Souza  اثراتی را که مصرف بیش از حد پالمتیک در مقابل اولئیک در گاوهای تازه زا می‌تواند بر نمره بدنی داشته باشد نشان داد. نمره بدنی پایین تا 9 هفته بعد از زایش ادامه داشت، حتی اگر گاوهای تمام تیمارها پس از سه هفته اوایل زایش از جیره یکسان تغذیه شدند (شکل 1).

 

سطح بیش از حد اسید چرب می تواند عامل اصلی کاهش چربی شیر باشد. به طور خاص، لینولئیک (18:2) بیش از حد در شکمبه می تواند سیگنال‌های ناخواسته ای را به غده پستانی ارسال کند که به طور مستقیم تولید چربی شیر را کاهش می‌دهد. لینولئیک، که در ذرت، پس مانده تقطیری غلات، سیلاژ ذرت، پنبه دانه و سویا وجود دارد، با توجه به این‌که این منابع واقعاً پایه اکثر جیره ها هستند، بسیار فراوان است. نتایج یک متاآنالیز که به تازگی انجام گرفته نشان داد که افزایش لینولئیک اثر خطی منفی بر درصد چربی شیر به میزان 18/0 درصد به ازای مصرف هر 100 گرم لینولئیک مصرفی است. مطمئناً، هرچه این اسیدهای چرب در هنگام ورود به شکمبه محافظت کمتری داشته باشند (مثلا پسمانده تقطیری غلات در مقابل چربی محافظت شده)، احتمال تأثیر منفی بیشتری روی چربی شیر خواهند داشت. به عنوان یک نکته، لینولئیک به طور فعال در تنظیم ایمنی نقش دارد، زیرا به عنوان یک اسید چرب امگا 6، پیش ساز بسیاری از مولکول های التهابی، از جمله پروستاگلاندین ها است.

در نهایت، اسیدهای چرب امگا 3 برای تنظیم ایمنی و تولیدمثل ضروری هستند. در حالی که آلفا-لینولنیک (18:3) شکل گیاهی امگا 3 است، باید به اسید ایکوزاپنتانوئیک (EPA) و دوکوزاهگزانوئیک اسید (DHA)، که شکل زیست فعال امگا 3 هستند، تبدیل شود. بخش اعظم اسید لینولنیک‌ از طریق علوفه و سیلوی گراس ها به گاوهای شیری می‌رسد، اما از آنجا که همان آنزیم مورد نیاز برای تبدیل اسید آلفا لینولنیک (ALA) به EPA/DHA در مسیر امگا-6 استفاده می‌شود، نرخ تبدیل بسیار پایین است. (تقریباً 0.5%).

EPA/DHA (20:5/22:6) امگا 3های ضروری هستند که به شدت در سیگنال‌دهی آبستنی (شکل 2) و عملکرد سیستم ایمنی نقش دارند.

  • رشد و نگهداری جنین: تحقیقات اخیر نشان داده است که گنجاندن سطح پایین DHA در شرایط آزمایشگاهی منجر به دو برابر شدن نرخ رشد بلاستوسیست در روز 7 و افزایش مشابه در درصد جنین های با کیفیت خوب هنگام تغذیه EPA/DHA می شود. این یافته‌ها بر نقش اساسی EPA/DHA نه تنها در حفظ آبستنی، بلکه در مراحل اولیه رشد جنین تاکید می‌کند.

2- رفع التهاب: امگا 3های EPA/DHA پیش ساز مولکول های ایمنی است که مسئول رفع التهاب هستند. بدون سطوح کافی EPA/DHA، رفع التهاب طول می‌کشد، که منجر به افزایش تعداد گاوهای مبتلا به التهاب مزمن، آبستنی کمتر و احتمال بیشتر مراجعه مجدد به بهاربند بیمارستان می‌شود.

عواقب عدم تعادل

اکنون که اسیدهای چرب منفرد و مسیرهای اصلی سیگنال دهی آنها را در گاو بررسی کردیم، بیایید به چالش عملی موجود برگردیم: تصمیم گیری در مورد نحوه تغذیه اسیدهای چرب برای حمایت از تمام اهداف شما در گله شیری و نه فقط درصد چربی شیر. بیایید به نحوه شروع این بحث برگردیم و به روند نزولی درصد چربی شیر و ایده شما برای افزایش پالمتیک برای “رفع” مشکل نگاه کنیم. قبل از تعیین بهترین راه برای ادامه، چه سوالات دیگری باید پرسیده شود؟ در اینجا چند مورد است که به ذهن می رسد:

  • وضعیت فعلی نمره بدنی در گله به خصوص بهاربند تازه زا چگونه است؟
  • آیا این توانایی را دارید که به جای تغییر به جیره با پالمتیک بیشتر/ اولئیک کمتر در اوایل شیردهی که احتمالاً عواقب ناخواسته ای بر نمره بدنی داشته باشید، به گاوهایی که در اواخر شیردهی هستند، پالمتیک بیشتر تغذیه کنید؟
  • الگوی عملکرد شما در پاییز چیست؟ چه مدت طول می کشد تا گاوهای شما از گرمای تابستان بهبود یابند تا به نرخ بالای آبستنی که انتظار دارید برگردند؟ یک دوره بازگشت طولانی می تواند نشانه ای از فرصت برای حمایت بهتر از نیازهای اسید چرب ضروری گاوها باشد.
  • روند شما در مورد تولید ترکیبات شیر چگونه است، نه فقط درصد چربی شیر؟ در حالی که درصد مهم است، این چیزی نیست که شما از آن پول می گیرید. درصد چربی شیر اگر در میزان تولید ضرب نشود تا به کیلو چربی و پروتئین تبدیل شود که تعیین کننده ارزش شیر شما هستند، ارزشی ندارد.
  • چه مقدار لینولئیک در جیره وجود دارد و از چه منابعی؟ آیا تغییر کل گرم یا منبع برای فعالیت کمتر شکمبه (یعنی تغذیه کمتر غلات تقطیری و سیلوی ذرت بیشتر) می تواند به حمایت از اهداف چربی شیر شما کمک کند؟

وقتی یک مکث مناسب انجام می‌دهیم و نه تنها هدف کوتاه‌مدت افزایش درصد چربی شیر در تابستان، بلکه اهداف بلندمدت آبستنی و سلامتی بالا را در نظر می‌گیریم، نتیجه‌گیری شما در مورد نحوه ادامه کار ممکن است کاملاً متفاوت باشد. من استدلال می‌کنم که تابستان ممکن است بدترین زمان برای تغذیه سطوح بالاتر پالمیتیک (و اولئیک کمتر) به گاوهای شیری باشد، قطعاً در یک سوم اول شیردهی گاو، زیرا باعث از دست دادن بیشتر نمره بدنی در طول دوره‌های پر استرس می‌شود که منجر به کاهش باروری و بازگشت کندتر از گرمای تابستان می شود.

ذات انسان اندازه گیری همه چیز است. همگی مطمئناً با این نیاز همدلی داریم و همینطور آموزش دیدیم. با این حال، وقتی صحبت از اسیدهای چرب به میان می‌آید، این رویکرد اغلب می‌تواند ما را با تمرکز بیش از حد بر روی تأثیر کوتاه‌مدت (درصد چربی شیر) و نادیده گرفتن اثرات طولانی‌مدت نمره بدنی، تولیدمثل و سلامت، به اشتباه هدایت کند.

منابع:

Hu, L., Shen, Y., Zhang, H., Ma, N., Li, Y., Xu, H., … & Li, J. (2024). Effects of dietary palmitic acid and oleic acid ratio on milk production, nutrient digestibility, blood metabolites, and milk fatty acid profile of lactating dairy cows. Journal of Dairy Science107(7), 4370-4380.

De Souza, J., Prom, C. M., & Lock, A. L. (2021). Altering the ratio of dietary palmitic and oleic acids affects production responses during the immediate postpartum and carryover periods in dairy cows. Journal of Dairy Science104(3), 2896-2909.

مروری بر افزودنی-های خوراک طیور افزودنی-های نسل اول، نسل دوم و جایگزین- آنتی بیوتیک-های محرک رشد

مقدمه

سیر تاریخی ورود افزودنی­ها به خوراک طیور

اگرچه کیفیت غذای انسان و خوراک دام­ در گذشته همواره مورد توجه و بررسی بوده است، اما دانش تغذیه از قرن هجدهم به بعد، به یک رشتۀ علمی تبدیل شد. تحقیقات در طول دو قرن بعدی بر تغذیۀ پروتئین، چربی و کربوهیدرات تمرکز داشت. همین رویکرد در تغذیۀ طیور نیز وجود داشته و انرژی و پروتئین در دهه 1920 میلادی مورد توجه قرار گرفتند. تحقیقات گسترده در مورد ارزیابی انرژی خوراک طیور در این دوره انجام شد (Mitchell and Haines, 1927). طی این دوره زمانی، مکمل­های معدنی به عنوان اجزای ضروری خوراک شناسایی شدند و مشخص گردید که می­توان عملکرد رشد و تولید تخم مرغ را با تامین مقادیر کافی مواد معدنی افزایش داد (Schaible, 1941). با این حال، تا اواسط قرن بیستم، استفاده از مکمل‌های معدنی فراگیر نبود. ویتامین D در سال 1920 به عنوان درمان راشیتیسم کشف شد (De Luca, 2014). در طی یک دهه، استفاده از روغن کبد ماهی در خوراک طیور به یک اصل تبدیل شد که در نهایت افزایش عملکرد رشد و کاهش تلفات را به دنبال داشت. تیامین اولین ویتامینی بود که در سال 1926 خالص­سازی و ساختار آن از نظر شیمیایی شناسایی شد. در طول دهۀ بعد، اکثر ویتامین­ها شناسایی شدند. تا اواسط قرن بیستم، اغلب ویتامین‌ها و مواد معدنی کمیاب خالص­سازی و سنتز شدند (Summons, 1968) و ویتامین B12 (یا فاکتور پروتئین حیوانی) آخرین ویتامینی بود که شناسایی شد (Stokstad and Jukes, 1950).

ورود مواد افزودنی خوراک در جیره طیور برحسب تصادف نبود. به طور تاریخی، دامداران به محصولات طبیعی مانند گیاهان، مواد معدنی و پسماندها برای تکمیل جیرۀ دام­ها و به منظور افزایش بهره­وری متکی بودند (NZPJ, 1925). با گذشت زمان، با پیشرفت تکنولوژی و درک علمی، استفاده از افزودنی‌های خوراک توسعه یافت و ویتامین‌ها و مواد معدنی تولید شدند. در اواخر دهه 1920 مشخص شد که مکمل ویتامین D موجود در روغن کبد ماهی، تلفات ناشی از نرمی استخوان را کاهش داده و دورۀ تخم­گذاری را طولانی­تر می­کند. با تولید و افزایش دسترسی به اشکال تجاری ویتامین­ها و مواد معدنی کمیاب، افزودن پیش­مخلوط­های سفارشی (ترکیبی یکنواخت از ریز مغذی­ها طبق سفارش مشتری) مرسوم شد. در سال 1939، برای اولین بار، با استفاده از سولفاکینوکسالین، کوکسیدیوز در جوجه­ها درمان شد و شاید بتوان از آن به عنوان پیشگام افزودنی های خوراک یاد کرد (Levine, 1941). سولفاکینوکسالین، تولید شده در طول جنگ، برای استفاده در درمان مالاریای انسانی بسیار سمی بود، اما مشخص شد که بر روی گونه­های ایمریا که عامل ایجاد کنندۀ کوکسیدیوز در جوجه ها است، عملکرد خوبی دارد. در سال 1948، سولفاکینوکسالین به عنوان کوکسیدیوستات تجاری معرفی شد (Campbell, 2008).

در سال 1948، توماس جوکس، زیست شناس بریتانیایی، مکمل­های مختلفی را آزمایش کرد. در این آزمایش‌ها، پرندگانی که با جیره­های حاوی بقایای تخمیر حاوی آنتی­بیوتیک کلرتتراسایکلین تغذیه شدند، افزایش وزن بدن بالاتری (بیش از 10 درصد) نشان دادند. آزمایشات بعدی نیز بهبود بازده خوراک و کنترل بیماری­های گوارشی را با استفاده از اکسی­تتراسایکیلین گزارش کردند (Jukes, 1955). این یافته‌های تصادفی، نقطۀ شروع استفاده از آنتی‌بیوتیک‌ها برای تقویت رشد بود و منشأ رواج «آنتی بیوتیک­های محرک‌های رشد (AGP)» گردید. اگرچه این اصطلاح همچنان به طور گسترده مورد کاربرد قرار می­گیرد، اما واقعیت این است که این نامگذاری نادرست و تاریخی بوده که منعکس کنندۀ وضعیت تولید صنعتی طیور در دهه 1950 است. بهبود سرعت رشد از آن زمان به بعد عمدتاً به دلیل بهبود ژنتیکی است و نه استفاده از آنتی­بیوتیک­ها!

با افزایش دسترسی به آنتی­بیوتیک­ها، طی مدت پرورش طیور کوتاه‌تر شد و در عرض چند سال، افزودن آنتی­بیوتیک­های محرک رشد بدون هیچ آزمایش دقیقی به یک رویۀ معمول تبدیل شد (Boyd, 2001). در سال 1951، سازمان غذا و داروی ایالات متحده (FDA) استفاده از پنی سیلین و کلرتتراسایکلین را به عنوان افزودنی های خوراک بدون تجویز دامپزشکی تایید کرد (Jones and Ricke, 2003).

در دهه 1960، تلاش برای یافتن افزودنی­های جدید خوراک افزایش یافت. نیاز به بهبود پتانسیل ژنتیکی و حفظ آن، مهمترین نیروی محرکۀ این تلاش بود. قرن بیستم شاهد رشد قابل توجهی در صنعت افزودنی­های خوراک در نتیجۀ افزایش تقاضا برای پروتئین حیوانی به عنوان منبع غذا برای جمعیت رو به رشد انسانی بود. با پیشرفت علم تغذیه طیور، این صنعت به توسعۀ خود ادامه داد. Elwinger و همکاران (2016) نمایی کلی از پیشرفت­های تغذیه طی 100 سال گذشته گردآوری کرده­اند و فهرستی از پیشرفت­های کلیدی در تغذیه طیور را ارایه داه­اند. این پیشرفت‌های اساسی شامل (1) ارزیابی مواد خام، از نظر انرژی و پروتئین، (2) مفهوم پروتئین ایده‌آل، (3) فرمولاسیون بر اساس مواد مغذی قابل هضم، (4) درک بهتر نیازهای غذایی، (5) فرمول‌بندی دقیق‌تر خوراک، (6) فناوری تولید خوراک، و (7) ظهور افزودنی‌های خوراک هستند. هدف اصلی استفاده از افزودنی­ها، کاهش هزینه خوراک، به حداکثر رساندن بازده اقتصادی و کاهش دفع مواد مغذی به محیط بود.

 

  • نسل اول افزودنی­های خوراک از دهه 1950
    • آنتی­بیوتیک­های محرک رشد

استفاده از آنتی­بیوتیک­های محرک رشد برای بهبود عملکرد رشد و بازده استفاده از خوراک و کاهش تلفات در طیور 70 سال پیش تایید شد (Johns and Ricke, 2003). تصور بر این است که آنتی­بیوتیک­ها با تغییر در تنوع و فراوانی نسبی فلور میکروبی دستگاه گوارش (GIT) به منظور ایجاد جمعیت میکروبی مطلوب جهت بهبود عملکرد رشد عمل می کنند (Dibner and Richards 2005). در این زمینه چهار فرضیه برای مکانیسم اثر آنتی­بیوتیک­ها در بهبود عملکرد رشد مطرح است: (1) حفاظت از مواد مغذی در برابر هضم و تخریب توسط باکتری­های روده (2) افزایش جذب مواد مغذی در روده به علت نازک شدن دیواره روده (3) کاهش تولید توکسین توسط باکتری­های روده و (4) کاهش بروز عفونت­های تحت بالینی روده.

  • کوکوسیدیوستات­ها

کوکسیدیوز خطرناک­ترین بیماری انگلی روده­ای در طیور است که سالانه بیش از 10 میلیارد دلار زیان به صنعت طیور در دنیا وارد می‌کند (Blake et al. 2020). این بیماری توسط انگل­های تک یاخته­ای از جنس ایمریا ایجاد می­شود. گونه‌های غالب ایمریا که سبب بیماری می‌شوند شامل ایمریا آسرولینا، ایمریا برونتی، ایمریا ماکسیما، ایمریا میتیس، ایمریا نکاتریکس، ایمریا پاراکوکس و ایمریا تنلا هستند. هر یک از این گونه­ها، بخش خاصی از روده را درگیر می‌کنند و در نتیجه هضم و جذب مواد مغذی را مختل می‌کنند (Levine, 1963).

وجود مقادیر کم کوکسیدیا در دستگاه گوارش مشکلی ایجاد نمی­کند، اما آلودگی گسترده تر می تواند منجر به عواقب اقتصادی جدی به دلیل کاهش بازدهی خوراک، کاهش سرعت رشد و افزایش تلفات شود. علاوه براین، عفونت کوکسیدیایی به دلیل کاهش یکپارچگی روده و افزایش تکثیر کلستریدیوم پرفرنجنس، عامل خطر اصلی وقوع انتریت نکروتیک است. کاهش یکپارچگی روده همچنین باعث افزایش رطوبت بستر و درماتیت کف پا می­شود (Dalloul and Lillehoj, 2006).

کوکسیدیوستات­ها برای جلوگیری از گسترش بیماری، به حداقل رساندن رشد انگل و بهبود ایمنی به خوراک افزوده می­شوند. این ترکیبات قادر به درمان بیماری نیستند، اما به پیشگیری از آن کمک می­کنند. دو نوع کوکسیدیوستات وجود دارد: شیمیایی و یونوفوره. گروه اول فعالیت ضد میکروبی ندارند، در حالی که یونوفوره ها دارای فعالیت ضد میکروبی هستند (Peek and Landman, 2011). در حال حاضر، یازده کوکسیدیوستات مختلف برای استفاده در اتحادیه اروپا تایید شده است و به یونوفوره های پلی اتر (لازالوسید، موننسین، مادوراماسین، ناراسین، سالینومایسین و سمدورامایسین تولید شده توسط باکتری‌های مختلف) و کوکسیدیوستات های با منشاء مصنوعی (دکوکوئینات، دیکلازوریل، هالوفوژینون، نیکاربازین، روبنیدین) تقسیم می‌شوند (Nesse et al, 2019). یکی از معایب کوکسیدیوستات­ها این است که برخی از سویه­های ایمریا نسبت به استفاده از کوکسیدیوستات به صورت خوراکی مقاومت نشان داده­اند و این مسئله استفاده از آن­ها را بی اثر می­کند.

3-1 آنتی اکسیدان­ها

آنتی اکسیدان­ها به طور گسترده در صنعت طیور در جیره­های حاوی مقادیر بالای چربی و همچنین در انبار ذخیرۀ مواد تشکیل دهنده خوراک (سبوس برنج، پودر ماهی و غیره) و خوراک­های مستعد اکسیداسیون به دلیل شرایط نامطلوب انبارداری استفاده می­شوند. این محصولات توانایی جلوگیری یا توقف تولید رادیکال­های آزاد را دارند و می توانند مواد مغذی خوراک را در برابر گونه­های فعال اکسیژن محافظت ­کنند. از طریق این فرآیندها، آنتی­اکسیدان ها فرآیند فساد چربی­ها را به حداقل می­رسانند و در عین حال ماندگاری و کیفیت خوراک را افزایش می­دهند.

با افزایش استفاده از جیره های پر انرژی حاوی چربی بالا در جوجه­های گوشتی (Ravindran et al. 2016)، نیاز به حفاظت از طریق استفاده از آنتی­اکسیدان آشکار شده است. اکسیداسیون منجر به فساد چربی­ها و از بین رفتن ویتامین­های A، D ، E و آمینواسیدها می­شود و انرژی قابل دسترس را کاهش می دهد. آنتی­اکسیدان­ها کیفیت خوراک را نیز بهبود می بخشند و ماندگاری آن را افزایش می­دهند.

آنتی­اکسیدان­ها به دو صورت طبیعی و مصنوعی موجود هستند. آنتی­اکسیدان­های طبیعی شامل توکوفرول­ها (ویتامین E) و عصار­ه­های گیاهان معطر و اسانس­ها هستند. در بدن طیف گسترده­ای از مولکول­های آنتی­اکسیدانی درون­زا شامل توکوفرول­ها، کاروتنوئیدها، سلنیوم، اسید اسکوربیک، کوآنزیم Q، کارنیتین، تائورین، آنزیم­های آنتی­اکسیدانی و … وجود دارد.

این آنتی­اکسیدان­ها برای ایجاد شبکه آنتی­اکسیدانی با هم کار می­کنند و سلنیوم در این زمینه نقش اصلی را ایفا می­کند. ترکیبات مصنوعی با خواص آنتی­اکسیدانی شامل اتوکسی کوئین، بوتیل هیدروکسی تولوئن (BHT)، بوتیل هیدروکسی آنیزول (BHA) و پروپیل گالات هستند و معمولا ترکیبی از آن­ها در محصولات آنتی­اکسیدانی تجاری یافت می­شود تا از خواص مختلف هر آنتی­اکسیدان استفاده شود. از اشکال مصنوعی ویتامین C و ویتامین E نیز می­توان استفاده کرد. ترکیبات مصنوعی نسبتاً مؤثرتر هستند و معمولاً در جیره‌های تجاری طیور استفاده می‌شوند.

  • توکسین بایندرها

مایکوتوکسین‌ها متابولیت‌های قارچی ثانویه تولید شده در مواد گیاهی خام در زمان تولید در مزرعه، طی حمل ‌و نقل، عمل­آوری یا ذخیره‌سازی هستند. بیش از 400 نوع مایکوتوکسین شناسایی شده است، اما آفلاتوکسین­ها، فومونیزین ها، دئوکسی نیوالنول، زرالنون، ​​توکسین T-2 و اکراتوکسین ها از جمله توکسین­هایی هستند که اثرات نامطلوب آن­ها بر سلامت و عملکرد دام و طیور به اثبات رسیده است (Bryden, 2012). نگرانی اصلی در مورد خوراک دام آلوده به مایکوتوکسین، وقوع بیماری به صورت حاد نیست، بلکه مصرف توکسین­ها در غلظت­های پایین ممکن است باعث بروز مجموعه­ای از اختلالات متابولیک و در نتیجه کاهش بهره­وری دام و طیور شود. در طیور مصرف غلظت­های پایین مایکوتوکسین می­تواند منجر به کاهش مصرف خوراک، رشد ضعیف، کاهش تولید تخم مرغ و تغییر در کیفیت لاشه شود (Bryden, 2012).

از آنجایی که مایکوتوکسین­ها در طبیعت همه جا وجود دارند، این فرض دور از ذهن نخواهد بود که اغلب خوراک­ها حاوی مایکوتوکسین بوده و استفاده از بایندر ویژه جهت مایکوتوکسین به عنوان یک اقدام پیشگیرانه ضروری است (Ramos et al. 1996). این استراتژی به طور معمول برای کاهش سطح مایکوتوکسین­های خوراک از طریق باند شدن با مایکوتوکسین­ها و جداسازی آن­ها در دستگاه گوارش استفاده می­شود. فرآیند اتصال و جذب مایکوتوکسین­ها، از جذب آن­ها در دستگاه گوارش جلوگیری می­کند. نمونه‌هایی از عوامل باند کنندۀ متداول، خاک­های رس‌ طبیعی حاصل از خاکستر آتشفشانی مانند بنتونیت، زئولیت، سپیولیت و مشتقات دیوارۀ سلولی مخمر و زغال فعال هستند. جذب یک استراتژی موثر برای دفع آفلاتوکسین­ها و اکراتوکسین­ها است، اما روش کارآمدی برای مقابله با تریکوتسن­ها، فومونیزین­ها و زرالنون نیست. آلومینوسیلیکات هیدراته شده با سدیم و کلسیم، یک ماده سنتتیک است که به طور اختصاصی برای باند شدن با طیف وسیعی از مایکوتوکسین­ها در دستگاه گوارش، از جمله آفلاتوکسین­ها، اکراتوکسین­ها و تریکوتسن­ها فرموله شده است.

یکی دیگر از استراتژی­های جدید در این زمینه، استفاده از غیرفعال کننده­های مایکوتوکسین است. میکروب‌ها و آنزیم‌های مختلفی به منظور غیرفعالسازی و تجزیۀ مایکوتوکسین‌ها و تبدیل آن­ها به متابولیت‌هایی با سمیت کمتر در دستگاه گوارش، به جیره افزوده می­شوند. استفاده از آنزیم­ها در این زمینه در حال افزایش است و به نظر می­رسد یک راهکار امیدوارکننده برای سم­زدایی بیشتر مایکوتوکسین­ها باشد (Liu et al. 2022).

اکثر روش‌های حذف مایکوتوکسین­ها، بر یک مایکوتوکسین خاص تمرکز دارند و این در حالی است که حضور همزمان چند نوع مایکوتوکسین موضوع را پیچیده­تر می­کند. حضور مایکوتوکسین‌های متنوع در خوراک، اثربخشی مایکوتوکسین بایندر را تحت تأثیر قرار می­دهد. تطبیق دادن نوع افزودنی مناسب بر علیه تمامی مایکوتوکسین­های موجود در خوراک یک چالش بزرگ است. استفاده از مایکوتوکسین بایندر چند جزئی متشکل از یک یا چند عامل باند شونده/یا تجزیه کنندۀ مایکوتوکسین که قادر به اثرگذاری بر روی بیش از یک مایکوتوکسین باشد، در کنترل چندین مایکوتوکسین در خوراک موثرتر است (Vila-Donat et al. 2018)

5-1 کولین کلراید

کولین (که قبلاً به عنوان ویتامین B4 شناخته می­شد) در دهه 1930 به عنوان یک افزودنی مهم خوراک برای طیور مجدداً مورد توجه قرار گرفت و شناسایی شد (Abbott and DeMasters, 1940). کولین به معنای واقعی یک ویتامین نیست، اما در گروه ویتامین­های محلول در آب قرار داده می‌شود. برخلاف اکثر ویتامین­ها، کولین می تواند در بدن سنتز شود، اما سنتز آن ممکن است برای برآورده کردن احتیاجات پرندگان جوان ناکافی باشد و این مسئله کولین را به یک جزء ضروری در جیره تبدیل می­کند. پرندگان بالغ قادر به سنتز مقادیر کافی کولین هستند، اما هنگامی که پرندگان تحت شرایط تنش زا پرورش می‌یابند، استفاده از مکمل کولین اثرات سودمندتری خواهد داشت (Gregg et al. 2022). نقش کولین در پیشگیری از بیماری هایی مانند پروزیس و کبد چرب در جوجه­ها به خوبی شناخته شده است (Jukes, 1940). کولین عملکردهای متابولیکی ضروری را نیز در بدن به انجام می­رساند، به‌طوری که نه بتائین و نه متیونین نمی­توانند جایگزین آن شوند.

این عملکردهای ضروری به شرح زیر هستند:

  • کولین به عنوان یکی از اجزای فسفولیپیدها، در ساخت و نگهداری ساختار سلولی ضروری است و همچنین در بلوغ طبیعی ماتریکس غضروفی استخوان و پیشگیری از پروزیس در جوجه های گوشتی نقش دارد،
  • کولین در متابولیسم چربی در کبد، از طریق استفاده و انتقال چربی نقش دارد و در نتیجه از تجمع غیرطبیعی و سندرم کبد چرب جلوگیری می­کند
  • کولین به عنوان پیش­ساز ساخت ناقل عصبی-شیمیایی استیل کولین، انتقال پیام­های عصبی را تقویت می­کند.

کولین دارای نقش­های متابولیکی غیرضروری نیز می‌باشد. از این نظر کولین به عنوان منبع ناپایدار گروه­های متیل برای تشکیل متیونین از هوموسیستئین و کریتین از اسید گوانیدواستیک نقش مهمی دارد. در این مورد، تنها بتائین می­تواند جایگزین کولین شود. با استفاده از مکمل­های کولین، احتیاجات ضروری و غیر ضروری کولین برآورده می­گردند.

 

  • نسل دوم افزودنی‌های خوراک طیور
    • امولسیفایرها

هضم و جذب چربی‌ها فرآیندی پیچیده و شامل وقایع فیزیکوشیمیایی مورد نیاز برای شکستن چربی به قطرات چربی، امولسیون، لیپولیز و تشکیل میسل است (Ravindran et al. 2016). چربی­ها در آب نامحلول هستند و در فاز آبی محتویات دستگاه گوارش حل نمی­شوند و بنابراین، قبل از هیدرولیز توسط لیپاز، بایستی امولسیفیه شوند. امولسیفایرها (که به طور دقیق­تر بیوسورفکتانت نامیده می­شوند) به عنوان مولکول­های قطبی آمفی­پاتیک، شامل دو بخش آب­دوست و آب‌گریز بوده و می­توانند پلی بین مواد محلول در آب و چربی ایجاد کنند و هضم چربی، به ویژه چربی­های حیوانی اشباع را بهبود بخشند. امولسیفایرها همچنین ممکن است در فائق آمدن بر مشکلات ناشی از ترشح ناکافی صفرا که در پرندگان به طور طبیعی اتفاق می­افتد، نیز نقش داشته باشند (Ravindran et al. 2016).

امولسیفایرهای مورد استفاده در صنعت خوراک را می­توان به دو گروه امولسیفایرهای طبیعی (مانند صفرا و نمک­های صفراوی) و تغذیه­ای (مانند لسیتین، لیزولسیتین و گلیسرول پلی اتیلن گلیکول ریسینولات) دسته­بندی کرد. محصولاتی که به صورت تجاری به عنوان لیزولسیتین به بازار عرضه می­شوند، مخلوطی از لیزوفسفولیپیدها و فسفولیپیدها هستند. یک جزء مهم لیزوفسفولیپیدها، لیزوفسفاتیدیل کولین (از مشتقات مونو آسیل فسفاتیدیل کولین) است که توسط آنزیم فسفولیپاز A2 تولید می­شود (Siyal et al. 2017).

قدرت یک امولسیفایر با فاکتوری به نام تعادل آبدوست-چربی دوست (HLB) اندازه گیری می­شود (Husenhhuettl, 2008) و به صورت بازده نسبی بخش آبدوست مولکول سورفکتانت به بخش چربی دوست آن مولکول در مقیاس صفر تا 20 تعریف می­شود (صفر: بسیار چربی­دوست و 20: بسیار آبدوست). با افزایش مقدار HLB ، امولسیفایرها در آب حل می­شوند و عملکرد آن­ها از امولسیفایر آب در روغن به امولسیفایر روغن در آب تغییر می­کند. امولسیفایرهای با HLB بین 5/3 تا 6 برای امولسیون‌های آب در روغن و امولسیفایرهای با HLB بین 8 تا 18 برای امولسیون‌های روغن در آب مناسب هستند. لیزوفسفولیپیدها بیوسورفکتانت­های قوی هستند و ارزش HLB بسیار بالاتری نسبت به فسفولیپیدها دارند. این امولسیفایرها در تشکیل میسل­های کوچک نسبت به صفرا بسیار موثرتر هستند (Horace and Davenport, 1980).

 

  • بتائین

بتائین (تری متیل گلایسین) دو نقش متابولیکی در بدن دارد: در درجه اول به عنوان اسمولیت برای محافظت از سلول­ها در برابر تنش اسمزی و در درجه دوم به عنوان یک متیل دهنده و منبع کاتابولیک گروه­های متیل از طریق ترانس متیلاسیون برای تبدیل هوموسیستئین اضافی به ال-متیونین عمل می­کند. بتائین به عنوان یک اسمولیت، تعادل آب درون سلولی را حفظ کرده و بنابراین از آنزیم­های درون سلولی در برابر غیرفعال شدن ناشی از فشار اسمزی محافظت می­کند. همچنین به عنوان یک متیل دهنده، در بازیافت متیونین (عمدتاً در کبد) شرکت می­کند و می­تواند در واکنش­های ترانس­متیلاسیون برای سنتز متابولیت­های ضروری مانند کارنیتین و کریتین مورد استفاده قرار گیرد (Abd El-Ghany et al. 2022).

بتائین برای مقابله با تنش کم آبی (تنش گرمایی، اسهال و غیره) مفید است و همچنین به کاهش رطوبت بستر جهت غلبه بر کوکسیدیوز کمک می‌کند (Ratriyanto and Mosenthin, 2018). علاوه بر این، بتائین عملکردهای متعدد دیگری نیز دارد که از آن جمله می­توان به حفظ یکپارچگی روده، بهبود کیفیت لاشه، اثر یدکی با کولین، کاهش میزان نیاز به متیونین و افزایش قابلیت هضم مواد مغذی اشاره کرد. بتائین همچنین می­تواند به عنوان یک عامل لیپوتروپیک عمل کند و بازدهی استفاده از خوراک را بهبود بخشد. برخی شواهد نشان می‌دهند که بتائین می‌تواند به عنوان یک مکمل به منظور بهبود استحکام استخوان در مرغ‌های تخم‌گذار در معرض خطر پوکی استخوان مورد استفاده قرار گیرد (Maidin et al., 2021).

2-3 اسید گوانیدینواستیک

اسید گوانیدینواستیک (GAA) یک افزودنی جدید است که در دهۀ گذشته وارد بازار شده است. اسید گوانیدینواستیک پیش ساز کریتین است که همراه با فسفوکریتین به طور طبیعی در متابولیسم انرژی سلولی از طریق بازسازی آدنوزین تری فسفات (ATP) نقش دارد. کریتین با افزایش ATP در دسترس میوزین، نقش مستقیمی در تجمع پروتئین در بافت دارد. اسید گوانیدینواستیک می­تواند مجددا از آرژنین با نسبت مولی یک به یک و نسبت وزنی 49/1 به یک (آرژنین به اسید گوانیدواستیک اسید) ساخته شود. علاوه بر این مصرف اسید گوانیدواستیک، نیاز به تولید این متابولیت از آرژنین موجود در خوراک را کاهش داده و بدین ترتیب این ترکیب، اثر یدکی یا صرفه‌جویی(Sparing) با آرژنین مصرفی دارد (Portocarero and Braun 2021).

اسید گوانیدواستیک در افزایش غلظت کریتین در بدن، بهبود پارامترهای مرتبط با عملکرد رشد، بازدهی استفاده از خوراک و صرفه­جویی در مصرف آرژنین و انرژی خوراک موثر است (Asiriwardhana and Bertolo 2022). علاوه بر این، اثرات متعدد دیگری از جمله بهبود باروری و کیفیت مایع منی، تحریک رشد عضلانی از طریق فرآیندهای سیگنال دهی سلولی، و بهبود رشد و تکامل استخوان نیز گزارش شده است (Khajali et al., 2020).

2-4 میواینوزیتول

میواینوزیتول که به اشتباه ویتامین B8 خوانده می­شود، در مسیرهای سیگنالیگ لیپیدها، حفظ اسمولاریته، متابولیسم گلوکز و انسولین مشارکت دارد (Gonzalez- Uarquin et al. 2020). این ترکیب، یک افزودنی با پتانسیل اثر بالا در خوراک طیور است که در سال­های اخیر توجه زیادی را پس از این که مشخص گردید دوزهای بالای آنزیم فیتاز میکروبی در دستگاه گوارش قادرند میواینوزیتول را از ساختار فیتات آزاد کنند، به خواد جلب کرد. با جدا شدن شش یون فسفات از ساختار فیتات، اینوزیتول آزاد شده و مشخص گردیده است که یکی از اثرات مطلوب ناشی از سوپردوزینگ فیتازها، مربوط به تولید اینوزیتول است (Cowieson et al. 2015). اثرات محرک رشد اینوزیتول برای اولین بار در دهه 1940 گزارش شد، اما تحقیقات از آن زمان نتایج متناقضی را بر عملکرد پرنده گزارش کرده است (Gonzalez-Uarquin et al. 2020). بدیهی است که تحقیقات بیشتر در مورد عوامل مؤثر بر متابولیسم و ​​نحوه عملکرد میواینوزیتول در طیور ضروری است.

  • ال-کارنیتین

ال- کارنیتین یک آمین چهارتایی (بتا-هیدروکسی گاما-تری متیل آمینوبوتیرات) محلول در آب است (Bremer, 1983). ال-کارنیتین از متیونین و لیزین تقریباً به طور انحصاری در کبد حیوانات سنتز می­شود. ال-کارنیتین در درجه اول نقش واسطه­ای در متابولیسم انرژی و تنظیم غلظت کوآنزیم A سلول دارد و از این نظر در متابولیسم گلوکز و لیپید دارای اهمیت است (Golzar et al. 2011).

در گذشته با توجه به بیوسنتز درون­زا، احتیاجات ال-کارنیتین در نظر گرفته نمی­شد. در شرایط فیزیولوژیکی طبیعی، سطوح سنتز شده درون­زا برای رشد و عملکرد طبیعی کافی است. با این حال، ال-کارنیتین در شرایط تنش و در طول دوره­های افزایش احتیاجات متابولیکی و فیزیولوژیکی بالا، مانند بیوسنتز محدود در طیور جوان، خوراک‌های حاوی مقادیر پایین کارنیتین، شرایط تنش، عملکرد رشد بالا و خوراک های غنی از چربی، تبدیل به یک ماده مغذی ضروری می­شود (Rehman et al. 2017). ال-کارنیتین باعث افزایش تولید انرژی، متابولیسم چربی و بهبود وضعیت ایمنی در پرندگان طی دوره های افزایش احتیاجات انرژی می شود. استفاده از ال-کارنیتین در خوراک جوجه های گوشتی منجر به افزایش بازدهی استفاده از انرژی و پروتئین مصرفی می شود (Rehman et al. 2017).

  • افزودنی‌های استراتژیک
    • آنزیمها

در جایگزینی آنتی­بیوتیک­های محرک رشد هیچ پیشرفتی به اندازه ظهور آنزیم­های برون­زا نقش چشمگیری در صنعت طیور نداشته است. اثرات سودمند استفاده از آنزیم­های برون­زا برای بهبود استفاده از مواد مغذی و عملکرد طیور بیش از 60 سال است که شناخته شده است (Fry et al. 1958). با این وجود، تنها در طول چهار دهۀ گذشته، خصوصیات شیمیایی سوبستراهای هدف در مواد خوراکی بهتر شناخته شده است و امکان تنظیم دقیق تولید آنزیم‌های مخصوص آن سوبستراها، فراهم شده است. در حال حاضر، تولید آنزیم­های ارزان قیمت امکان­پذیر شده است که سهولت استفاده از آن­ها در جیره­های تجاری را تضمین می‌کند. ارزش تغذیه­ای مواد خوراکی اغلب به دلیل محدودیت­های ناشی از طیف وسیعی از عوامل ضد تغذیه­ای و فقدان یا ناکافی بودن آنزیم­های گوارشی برای شکستن پیوندهای شیمیایی خاصی که با ماده مغذی باند شده از آزاد شدن آن جلوگیری می­کنند، اغلب کمتر از حد نشان داده شده و به طور کامل قابل دستیابی نیست. نیاز به افزایش قابلیت دسترسی مواد مغذی، دلیل اصلی استفاده از آنزیم­های خوراک در جیره حیوانات تک معده­ای است. هدف اولیه استفاده از آنزیم­های خوراک، بهبود اثرات ضد تغذیه ای مواد خوراکی و بهبود استفاده کلی از مواد مغذی و هدف نهایی آن­ها بهبود عملکرد دام از طریق بهبود مصرف خوراک، افزایش وزن و بازدهی استفاده از خوراک است.

صنعت طیور بزرگترین مصرف کننده آنزیم­های خوراکی است. ماهیت یکپارچۀ بخش طیور جذب سریع­تر فناوری های جدید را امکان­پذیر کرده است و آنزیم­های برون­زا اکنون به خوبی به عنوان یک ماده افزودنی ضروری پذیرفته شده­اند. علیرغم پذیرش استفاده از آنزیم­ها به عنوان افزودنی خوراک، نحوه دقیق عملکرد آنزیم­های خوراک باید روشن شود. این که آیا آنزیم­های برون­زا می­توانند به عنوان جایگزین­های آنتی­بیوتیک­های محرک رشد مطرح باشند یا خیر جای سوال است. در نگاه اول، می­توان استدلال کرد که آنزیم ها به عنوان جایگزین­های موثر آنتی­بیوتیک­های محرک رشد واجد شرایط نیستند. با این حال، با بررسی نحوه عملکرد آنها (دست کم در مورد آنزیم­های کربوهیدراز)، آشکار می شود که بخش قابل توجهی از پاسخ­های به دست آمده از طریق تأثیر آنزیم­ها بر میکروب­های روده انجام می­شود (Bedford et al. 2022). به عنوان مثال، وجود پلی­ساکاریدهای غیرنشاسته­ای محلول در آب در خوراک جوجه‌های گوشتی، ویسکوزیتۀ مواد هضمی و زمان عبور خوراک را افزایش می‌دهد و باعث افزایش تکثیر فلور میکروبی روده، رقابت برای مواد مغذی موجود و رشد بیش از حد باکتری‌های بیماری‌زا می‌شود. این اثرات نامطلوب را می­توان با آنزیم­های کربوهیدراز متوقف کرد. بنابراین، آنزیم­های برون­زا در خوراک باید به عنوان بخشی از استراتژی در نظر گرفته شده در برنامه­های جایگزینی آنتی­بیوتیک­های محرک رشد باشند.

تحقیقات اخیر نشان می‌دهد که تخریب آرابینوزایلان توسط زایلاناز در جیره‌های بر پایه گندم، در قسمت فوقانی دستگاه گوارش، منجر به تولید زایلو-الیگوساکاریدهایی می‌شود که اثر پربیوتیکی بر جمعیت میکروبی مفید در قسمتهای پایین‌تر روده دارند (Gonzalez-Ortiz, 2021). تغییر مثبت در فعالیت میکروبی در قسمت فوقانی و انتهایی روده بر سلامت روده تأثیر می­گذارد. از آنجایی که آنزیم‌ها مستقیماً بر محیط دستگاه گوارش تأثیر می‌گذارند، می‌توان ابراز داشت آنزیم­ها با سایر افزودنی­های خوراک که به طور مستقیم بر جمعیت میکروبی روده تاثیر می­گذارند، هم‌افزایی دارد.

  • جایگزین­های آنتی بیوتیک­های محرک رشد

پروبیوتیک

پروبیوتیک­ها (که با عنوان تغذیۀ مستقیم میکروبی نیز شناخته می­شوند) به صورت «مکمل خوراکی میکروبی زنده که اثرات مطلوب خود را از طریق بهبود تعادل میکروبی روده حیوان میزبان ایفا می­کند » تعریف می­شوند (Hill et al. 2014). مکانیسم اثر پروبیوتیک­ها “حذف رقابتی” است، به این معنی که بر سر مکان­های اتصال در دستگاه گوارش رقابتی بین میکروب‌ها وجود دارد. پروبیوتیک­ها (میکروب‌های مفید) به مخاط روده متصل می­شوند و در نتیجه با تشکیل یک سد فیزیکی مانع از اتصال باکتری­های بیماری‌زا می­شوند. پروبیوتیک­ها ترکیبات و آنزیم­های آنتی­بیوتیک نیز تولید کرده و از این طریق سیستم ایمنی را تحریک می­کنند. پاسخ‌های مثبت مکمل‌های پروبیوتیک با مکانیسم‌های مختلفی اعمال می‌شود: (1) اصلاح فلور میکروبی روده (2) تحریک سیستم ایمنی، (3) کاهش واکنش‌های التهابی، (4) پیشگیری از تشکیل کلنی توسط میکروب‌های بیماری‌زا و (5) بهبود هضم مواد مغذی در روده (Bajagai et al. 2016).

پروبیوتیک­ها معمولاً حاوی یک یا چند سویه باکتری مفید در دستگاه گوارش هستند. باکتری‌های اسید لاکتیکی رایج‌ترین نوع پروبیوتیک‌ها را تشکیل می‌دهند (Jha et al. 2020)، که مهم­ترین آن­ها گونه­های مختلف لاکتوباسیلوس هستند. اما سایر جنس‌ها (گونه­های بیفیدوباکتری، انتروکوکوس، لاکتوکوکوس و پدیکوکوکوس) نیز مورد استفاده می‌گیرند. بیشتر پروبیوتیک‌های موجود در بازار برای به حداکثر رساندن تاثیر، حاوی بیش از یک گونه هستند. برخی نیز حاوی سویه های قارچ و مخمر هستند. محیط­های کشت زنده مورد استفاده در پروبیوتیک­ها به دو شکل رویشی و اسپور موجود است. کشت‌های رویشی به رطوبت و گرما حساس هستند، در حالی که کشت‌های اسپور در برابر گرما، آنتی‌بیوتیک‌ها و اسیدهای معده مقاوم هستند. چندین سویۀ پروبیوتیک مانند انتروکوکوس ممکن است حاوی ژن­های مقاومت به دارو باشند و سایر میکروارگانیسم­ها مانند باسیلوس سرئوس، انتروتوکسین­های مضر برای میزبان تولید می­کنند.

تعداد پروبیوتیک­های تجاری معرفی شده جهت استفاده در تغذیه دام طی دهه­های گذشته به سرعت افزایش یافته است و این رشد در آینده نیز ادامه خواهد داشت. عدم اطمینان در مورد تکرارپذیری نتایج، محدودیت بزرگی جهت پذیرش این محصولات به شمار می­رود. مطالعات بیشتری در مورد مکانیسم عمل پروبیوتیک­ها برای دستیابی به اثرات پایدار و مزایای اقتصادی مشابه آنتی بیوتیک­های محرک رشد مورد نیاز است.

پست‌بیوتیک‌ها

اصطلاح «پست‌بیوتیک‌»، به محصولاتی اطلاق می‌شود که دارای میکروارگانیسم‌های غیر زنده و/یا اجزای آن‌ها هستند که از نقطه نظر سلامتی، مزایای زیادی برای میزبان به همراه دارند. مطابق با این تعریف پست­بیوتیک کل یا اجزای میکروب­های غیر زنده، با یا بدون متابولیت­های آنها در محصول تجاری هستند (Salminen et al. 2021). آماده­سازی پست بیوتیک­ها معمولاً طی یک فرآیند تخمیر کنترل‌شده که حاوی سلول‌های میکروبی غیرزنده، پروتئین‌های فعال بیولوژیکی مختلف، پپتیدهای کوچک، الیگوساکاریدها، ویتامین‌ها، مواد معدنی، آنزیم‌ها و سایر متابولیت‌های ناشناخته است، صورت می­گیرد (Vinderola et al. 2017). از دیدگاه فناوری، پست­بیوتیک­ها ممکن است به طور بالقوه مزایایی در حفظ سلامتی داشته باشند، اما سهم آن­ها در سلامت دستگاه گوارش در اغلب موارد ثابت نشده است.

پری­بیوتیک­ها

پری­بیوتیک­ها مواد خوراکی غیرقابل هضم هستند که با تحریک انتخابی رشد و/یا فعالیت یک یا تعداد محدودی از باکتری­های مفید در روده، تأثیر مثبتی بر میزبان دارند. در طیور، پری‌بیوتیک‌ها می‌توانند به طور مستقیم با تغییر فلورمیکروبی در دستگاه گوارش یا به طور غیرمستقیم با تأثیرگذاری بر سیستم میزبان از طریق پاسخ‌های ایمنی موثر باشند. با تخمیر پری بیوتیک­ها توسط باکتری­های روده، اسیدهای چرب با زنجیره کوتاه (SCFA) به عنوان یک مکانیسم بازدارنده اولیه در برابر پاتوژن­ها تولید می­شوند، اما مکانیسم­هایی مانند فریب دادن باکتری­های بیماری­زا به این صورت که به جای اتصال به مخاط روده، به الیگوساکاریدها اتصال یابند، نیز رخ می­دهد. از آنجا که پری­بیوتیک­ها غیر قابل هضم هستند، میکروب­های متصل به آن­ها در طول دستگاه گوارش حرکت کرده و همراه با آن­ها دفع می­شوند.

اعتقاد بر این است که پری­بیوتیک­ها بیشتر در بخش انتهایی دستگاه گوارش، به ویژه سکوم فعال هستند (Morgan, 2023). پری­بیوتیک­ها برای اِعمال تاثیر خود لازم است ابتدا توسط یک میکروارگانیسم تخمیر شوند. به این منظور بایستی از هضم آنزیمی در دستگاه گوارش میزبان فرار کنند و با رسیدن به بخش انتهایی روده در دسترس پروبیوتیک­ها قرار گیرند. منابع معمول پری­بیوتیک­ها شامل انواع کربوهیدرات­های غیرقابل هضم هستند. نمونه­های تجاری شامل بتا-گلوکان­ها و الیگوساکاریدهای مشتق شده از گالاکتوز، فروکتوز یا مانوز و اینولین هستند.

سین‌بیوتیک‌ها

در ابتدا، سین‌بیوتیک‌ها به‌صورت مخلوطی از «پروبیوتیک‌ها و پری‌بیوتیک‌هایی که اثرات مثبتی بر عملکرد میزبان تأثیر می‌گذارند» تعریف می‌شدند (Gibson and Roberfroid, 1995). توصیف بهتر این ترکیبات  توسط سوانسون و همکاران در سال 2020 میلادی تحت ‌عنوان «مخلوطی از پروبیوتیک‌ها و پری‌بیوتیک‌ها که با تحریک انتخابی رشد و/یا فعال کردن متابولیسم یک یا تعداد محدودی از باکتری­های مفید روده، بر عملکرد دستگاه گوارش و سلامت و در نتیجه بهبود رفاه میزبان تاثیر می­گذارند» ارایه شد. اصطلاح سین­بیوتیک به معنای هم­افزایی است و برای محصولاتی استفاده می­شود که در آن­ها یک جزء پری­بیوتیک به طور انتخابی بر رشد و تکثیر یک میکروارگانیسم پروبیوتیک تاثیر می­گذارد. هدف اصلی این ترکیب افزایش بقا و زنده مانی میکروارگانیسم­های پروبیوتیک در دستگاه گوارش است. دو زیر مجموعه از سین­بیوتیک­ها به نام­های «تکمیل کننده (Complementary)» و «هم­افزا یا سینرژیستیک (Synergistic)» شناسایی شده­اند. سین­بیوتیک سینرژیستیک، نوعی سین­بیوتیک است که در آن سوبسترا برای تکثیر انتخابی میکروارگانیسم(های) خاصی به طور همزمان در نظر گرفته شده است. سین­بیوتیک مکمل، نوعی سین­بیوتیک است که از یک پروبیوتیک ترکیب شده با یک پری­بیوتیک تشکیل شده است که برای هدف قرار دادن رشد و تکثیر میکروارگانیسم­های طبیعی فلور میکروبی روده طراحی شده است.

اسیدهای آلی

اسیدهای آلی و نمک­های آن­ها (اسیدیفایرها) طی دهه­ها به عنوان عوامل نگهدارنده در خوراک به منظور کنترل آلودگی قارچی و میکروبی استفاده می­شوند. اسیدهای آلی که دارای فعالیت آنتی­بیوتیک هستند، اسیدهای مونوکربوکسیلیک مانند اسیدهای فرمیک، استیک، پروپیونیک و بوتیریک یا اسیدهای کربوکسیلیک با گروه هیدروکسیل روی آلفا کربن مانند اسیدهای لاکتیک، مالیک و تارتاریک هستند. نمک های سدیم، پتاسیم و کلسیم این اسیدها مانند بنزوات سدیم، فرمات کلسیم و پروپیونات کلسیم نیز دارای خواص آنتی­بیوتیکی هستند (Broom, 2005).

اثرات آنتی­بیوتیکی اسیدهای آلی به دو مکانیسم نسبت داده می­شود. اول: توانایی آن­ها در کاهش pH دستگاه گوارش و به ویژه قسمت ابتدایی روده. دوم: توانایی آن­ها برای تغییر از شکل غیرتفکیک شده به شکل تفکیک شده. یک اسید به شکل غیر تفکیک شده می­تواند آزادانه از طریق دیواره سلولی نیمه تراوای میکروارگانیسم به سیتوپلاسم سلولی آن­ها نفوذ کند. پس ار ورود اسیدیفایر به داخل سلول (pH نزدیک به 7) تجزیه شده و یون H+ آزاد می­کند و در نتیجه pH کاهش می­یابد. تغییر در pH درون سلول میکروبی، آنزیم­های سلولی و سیستم­های انتقال مواد مغذی را سرکوب می­کند و فیزیولوژی طبیعی ­را مختل می­کند (Cherrington et al. 1991). کارایی اسیدهای آلی تا حد زیادی به مقدار pKa آن­ها بستگی دارد. pKa بیانگر pH ­ی است که در آن 50 درصد اسید تجزیه می­شود. مقادیر پایین pKa (به عنوان مثال اسید سیتریک، فرمیک) به طور کلی نشان دهنده تأثیر قوی کاهش pH است، در حالی که اثر آنتی بیوتیکی قابل توجهی در مقادیر بالاتر pKa (مانند اسید پروپیونیک، بوتیریک اسید) مشاهده می­شود.

بنابراین، استفاده از چند اسیدیفایر با pKa متفاوت ممکن است اثرات هم­افزایی داشته باشد و تأثیر مفید استفاده از اسید آلی را بر سلامت روده و عملکرد رشد به حداکثر برساند. گروهی از اسیدهای چرب با زنجیره کوتاه و متوسط و مشتقات آنها گروهی از اسیدهای آلی هستند که از نظر ساختمانی تاحدی مشابه می­باشند. اسیدهای چرب با زنجیره کوتاه، عمدتاً استات، پروپیونات و بوتیرات، اسیدهای آلی هستند که در روده توسط تخمیر باکتریایی فیبرهای محلول هضم نشده تولید می­شوند. اسیدهای چرب متوسط زنجیر، شامل اسیدهای کاپروییک، کاپریلیک، کاپریک و لوریک هستند. این اسیدهای چرب دارای اثرات ضد باکتریایی، ضد کوکسیدیایی و ضد ویروسی هستند (Szabo et al. 2023).

مطالعات نشان داده­ اسیدهای چرب کوتاه زنجیر نقش عمده­ای در بهبود سلامت روده در طیور دارند. این اسیدهای چرب می­توانند تکثیر باکتری­های مفید مانند بیفیدوباکترها در قسمت انتهایی روده بزرگ و رشد لاکتوباسیل ها را در روده کوچک افزایش دهند، در حالی که بوتیرات می­تواند به منظور صرفه­جویی در انرژی و اثرات تثبیت کنندگی بر بافت روده، توسط سلول­های اپیتلیوم روده مصرف شود (Liu et al. 2021).

فیتوبیوتیک­ها

فیتوبیوتیک­ها (یا فیتوژنیک­ها) به عنوان ترکیبات زیست فعال طبیعی مشتق شده از گیاه تعریف می­شوند و می­توانند به طور کلی بر اساس منشا گیاهی، روش فرآوری و ترکیب آن­ها به چهار دسته مختلف طبقه­بندی شوند: (1) گیاهان معطر (گیاهان گلدار غیر چوبی که دارای خواص دارویی هستند). (2) ادویه­ها (گیاهانی با بو، طعم یا طعم شدید. (3) اسانس­های ضروری (مایعات روغنی معطر مشتق شده از مواد گیاهی مانند گل، برگ، میوه و ریشه و (4)  اولئورزین­ها (عصاره­های گیاهی حاصل از استخراج با حلال­های غیرآبی (Pandey et al. 2023) .

این مواد از نظر ترکیب و میزان ترکیبات فعال بسیار ناهمگن هستند و تفسیر داده‌های اثربخشی مربوط به ترکیبات فیتوژنیک اغلب در جایی که فعالیت‌های بیولوژیکی مشاهده شده به بیش از یک ترکیب فعال نسبت داده می‌شود، پیچیده می‌شود. در اغلب فیتوژنیک­ها، ترکیب فعال اصلی روغن­های فرار (تیمول، سینامالدئید، بتا-یونون و کارواکرول)، فلاونوئیدها، ساپونین ها و ترکیبات پلی فنلی هستند (Waqas et al. 2023).  سایر ترکیبات فعال زیستی شامل گلیکوزیدها، ساپونین ها و آلکالوئیدها می­باشند.

مطالعات متعددی نشان داده‌اند که ترکیبات فیتوژنیک دارای عملکردهای مختلفی از جمله اثرات آنتی­بیوتیکی/ضد ویروسی، آنتی‌اکسیدانی و ضدالتهاب و همچنین اثراتی شامل بهبود طعم خوراک و افزایش رشد و سلامت دستگاه گوارش هستند (Yang et al. 2015). این ترکیبات رشد باکتری­های بیماریزا را مهار می­کنند، پاسخ­های ایمنی را تحریک می­کنند و سلامت دستگاه گوارش را در طیور بهبود می بخشند. با این حال، مکانیسم­های زیربنای عملکرد آن­ها هنوز تا حد زیادی نامشخص است.

محبوبیت فیتوژنیک‌ها عمدتاً به دلیل طبیعی بودن آن­هاست و تصور عمومی بر این است که به طور کلی بی­خطر هستند. با این حال، بر خلاف سایر افزودنی‌های خوراک، بیشتر فیتوژنیک‌ها ویژگی­های شیمیایی شناخته شده­ای ندارند و بنابراین، فاقد پایه علمی قوی و امکان ارزیابی کنترل کیفیت هستند. فیتوژنیک­ها از نظر استانداردسازی برای پاسخگویی به اصول علمی صنعت با چالش‌های عمده‌ای روبرو هستند (Florou-Paneri et al. 2020). تنوع ترکیبات فعال موجود در فیتوژنیک­ها مستلزم تحقیقات بیشتر در مورد ارزیابی ترکیبات فعال خالص و فعالیت­های بیولوژیکی آن­ها، به صورت جداگانه و در ترکیب با یکدیگر است. کاربرد فیتوژنیک­ها در تغذیه طیور در حال حاضر به دلیل گزارشات متناقض در مورد اثرات آن­ها چالش برانگیز است. درک بهتر اثرات فیتوبیوتیک­ها بر سه بخش عمده یعنی درون دستگاه گوارش (فلور میکروبی روده)، فیزیولوژی روده و ایمونولوژی و مکانیسم تاثیر بر این اجزاء می­تواند امکان استفاده از آن­ها را به منظور تولید محصولات دامی اقتصادی و پایدار فراهم کند.

منابع

  1. Abbott, O.D., and DeMasters, C.U., 1940. Choline in the diet of chickens. J. Nutr. 19, 47-55. Abd El-Ghany, W.A., and Babazadeh, D., 2022. Betaine: a potential nutritional metabolite in the poultry industry. Animals. 12, 2624.
  2. Abd El-Ghany, W.A., and Babazadeh, D., 2022. Betaine: a potential nutritional metabolite in the poultry industry. Animals. 12, 2624.
  3. Asiriwardhana, M., and Bertolo, R.F., 2022. Guanidinoacetic acid supplementation: A narrative review of its metabolism and effects in swine and poultry. Front. Anim. Sci. 3, 972868.
  4. Bajagai, S., Klieve, A.V., Dart, P.J., and Bryden, W.L., 2016. Probiotics in animal nutrition – Production, impact and regulation. FAO Animal Production and Health Paper No. 179. Makkar, H.P.S., (Ed). Food and Agriculture Organisation of the United Nations: Rome, Italy.
  5. Bedford, M.R., Partridge, G.G., Walk, C.L., and Hruby, M., (Eds). 2022. Enzymes in Farm Animal Nutrition. 3rd edn, CABI Publishing: Wallingford, UK.
  6. Blake, D.P., Knox, J., Dehaeck, B., Huntington, B., Rathinam, T., Ravipati, V., Ayoade, S., Gilbert, W., Adebambo, A.O., Jatau, I.D., Raman, M., Parker, D., Rushton, J., and Tomley, F.M., 2020. Re-calculating the cost of coccidiosis in chickens. Vet. Res. 51, 115.
  7. Boyd, W., 2001. Making meat: Science, technology, and American poultry production. Technology and Culture. 42, 631-664.
  8. Bremer, J., 1983. Carnitine-metabolism, functions. Physiol. Rev. 63, 1420-1480.
  9. Broom, L., 2015. Organic acids for improving intestinal health of poultry. World’s Poult. Sci. J. 71, 630-642.
  10. Bryden, W.L., 2012. Mycotoxin contamination of the feed supply chain: Implications for animal productivity and feed security. Anim. Feed Sci. Technol. 173, 134-158.
  11. Campbell, W.C., 2008. History of the discovery of sulfaquinoxaline as a coccidiostat. J. Parasitol. 94, 934-945.
  12. Cherrington, C.A., Hinton, M., Mead, G.C., and Chopra I., 1991. Organic acids: chemistry, antibacterial activity and practical applications. Adv. Microb. Physiol. 32, 87-108.
  13. Dalloul, R.A., and Lillehoj, H.S., 2006. Poultry coccidiosis: Recent advancements in control measures and vaccine development. Expert Rev. Vaccines. 5, 143-163.
  14. De Luca, H.F., 2014. History of the discovery of vitamin D and its active metabolites. BoneKEy Rep. 3, 479.
  15. Dibner, J.J., and Richards, J.D., 2005. Antibiotic growth promoters in agriculture: history and mode of action. Poult. Sci. 84, 634-643.
  16. Elwinger, K., Fisher, C, Jeroch, H., Sauveur, B., Tiller, H., and Whitehead C.C. 2016.A brief history of poultry nutrition over the last hundred years. World’s Poult. Sci. J. 72, 701-720.
  17. Florou-Paneri, P., Christaki, E., and Giannenas, I., 2020. Feed Additives – Aromatic Plants and Herbs in Animal Nutrition and Health, Elsevier, Amsterdam, the Netherlands.
  18. Fry, R.E,, Allred, J.B., Jensen, L.S., and McGinnis, J., 1958. Influence of enzyme supplementation and water treatment on the nutritional value of different grains for poults. Poult. Sci. 37, 372-375.
  19. Gibson, G.R., and Roberfroid, M.B., 1995. Dietary modulation of the human colonic microbiota: Introducing the concept of prebiotics. J. Nutr. 125, 1401-1412.
  20. Golzar, A.S., Cooper, R.G., Ceylan, N., and Corduk, M., 2011. L-carnitine and its functional effects in poultry nutrition. Wld’s Poult. Sci. J. 67, 277-296.
  21. Gonzalez-Uarquin, F., Rodehutscord, M., and Huber, K., 2020. Myo-inositol: its metabolism and potential implications for poultry nutrition – a review. Poult. Sci. 99, 893-905.
  22. Gregg, C.R., Tejeda, O.J., Spencer, L.F, Calderon, A.J., Bourassa, D.V., Starkey, J.D., andStarkey, C.W., 2022. Impacts of increasing additions of choline chloride on growth performance and carcass characteristics of broiler chickens reared to 66 days of age. Animals.12:1808.
  23. Hasenhuettl, G.L., 2008. Synthesis and commercial preparation of food emulsifiers, In: Food Emulsifiers and Their Applications, Hasenhuettl, G.L., and Hartel, R.W., Eds., Springer, New York. NY. Pages 11-37.
  24. Hill, C., Guarner, F., Reid, G., Gibson, G.R., Merenstein, D.J., Pot, B., Morelli, L., Canani, R.B., Flint, H.J., and Salminen, S., 2014. Expert consensus document: The international scientific association for probiotics and prebiotics consensus statement on the scope and appropriate use of the term probiotic. Nat. Rev. Gastroenterol. Hepatol. 11, 506-514.
  25. Horace, W., and Davenport, D.S., 1980. A digest of digestion. In Digestion and Absorption of Fat. Year Book Medical Publishers, Inc., London, UK, Pages 123-137.
  26. Jha, R., Das, R., Oak, S., and Mishra, P., 2020. Probiotics (direct-fed microbials) in poultry nutrition and their effects on nutrient utilization, growth and laying performance, and gut health: A systematic review. Animals 10: 1863.
  27. Jones, F.T., and Ricke, F.C., 2003. Observations on the history of the development of antimicrobials and their use in poultry feeds. Poult. Sci. 82, 613-617.
  28. Jones, F.T., and Ricke, F.C., 2003. Observations on the history of the development of antimicrobials and their use in poultry feeds. Poult. Sci. 82, 613-617.
  29. Jukes, T.H., 1955. Antibiotics in Nutrition. Medical Encyclopedia, Inc., New York.NY.
  30. Khajali, F., Lemme, A. and Rademacher-Heilshorn, M., 2020. Guanidinoacetic acid as a feed supplement for poultry, Wld’s Poult. Sci. J. 76, 270-291.
  31. Levine P.P., 1941. The coccidiostatic effect of sulfagunidine (sulfanilyl guanidine). Cornell Vet. 31, 107-112.
  32. Levine, N.D., 1963. Coccidiosis. Ann. Rev. Microbiol. 17, 179-198.
  33. Liu, L., Xie, M., and Wei, D., 2022. Biological detoxification of mycotoxins: Current status and future advances. Int. J. Mol. Sci. 23, 1064.
  34. Maidin, M.B.M., McCormack, H.A., Wilson, P.W., Caughey, S.D., Whenham, N., and Dunn, I.C., 2021. Dietary betaine reduces plasma homocysteine concentrations and improves bone strength in laying hens. Br. Poult. Sci. 62, 573-578.
  35. Mitchell, H.H., and Haines, W.T., 1927. The basal metabolism of mature chickens and the net energy value of corn. J. Agric. Res. 34, 927-943.
  36. Morgan, N.K., 2023. Advances in prebiotics for poultry: role of the caeca and oligosaccharides. Anim. Prod. Sci. 63, 1911-1925.
  37. Nesse, L.L., Bakke, A.M., Eggen, T., Hoel, K., Kaldhusdal, M., Ringø, E., Yazdankhah, S.P., Lock, E.J., Olsen, R.E., Ørnsrud, R., and Krogdahl, Å., 2019. The risk of development of antimicrobial resistance with the use of coccidiostats in poultry diets. Euro. J. Nutr. Food Safety. 11, 40-43.
  38. , 1925. Are your hens filling your purse? The New Zealand Poult. J., Ed. J. B. Merrett, The New Zealand Poultry Association, Christchurch, New Zealand. 20, 30.
  39. Pandey, S., Kim, E.S., Cho, J.H., Song, M., Doo, H., Kim, S., Keum, G.B., Kwak, J., Ryu, S., Choi, Y., Kang, J., Choe, J., and Kim, H.B. 2023. Cutting-edge knowledge on the roles of phytobiotics and their proposed modes of action in swine. Front. Vet. Sci. 10, 1265689 (2023).
  40. Peek, H.W., and, Landman, W.J.M., 2011. Coccidiosis in poultry: Anticoccidial products, vaccines and other prevention strategies. Vet. Q. 31, 143-161.
  41. Ramos, A.J., Fink-Gremmels, J., and Hernández, E., 1996. Prevention of toxic effects of mycotoxins by means of nonnutritive adsorbent compounds. J. Food Protec. 59, 631-641.
  42. Ratriyanto, A., and Mosenthin, R., 2018. Osmoregulatory function of betaine in alleviating heat stress in poultry. J. Anim. Physiol. Anim. Nutr. 102, 1634-1650.
  43. Ravindran, V., Tancharoenrat, P., Zaefarian, F., and Ravindran, G., 2016. Fats in poultry nutrition: Digestive physiology and factors influencing their utilisation. Anim. Feed Sci. Technol. 213, 1-21.
  44. Rehman, Z., Naz, S., Khan, R.U., and Tahir, M., 2017. An update on potential applications of L-carnitine in poultry. Wld’s Poult. Sci. J. 73, 823-830.
  45. Salminen, S., Collado, M.C., Endo, A., Hill, C., Lebeer, S., Quigley, E.M.M., Sanders, M.E., Shamir, R., Swann, J.R., Szajewska, H., and Vinderola, G., 2021. The International Scientific Association of Probiotics and Prebiotics (ISAPP) consensus statement on the definition and scope of postbiotics. Nat. Rev. Gastroenterol. Hepatol. 18, 649-667.
  46. Schaible, P.J., 1941. The minerals in poultry nutrition-A review. Poult. Sci. 20, 278-288.
  47. Siyal, F.A., Babazadeh, D., Wang, C., Arain, M.A., Saeed, M., Ayasan, T., Zhang, L., and Wang, T., 2017. Emulsifiers in the Poultry Industry. Wld’s Poult. Sci. J. 73, 611–620.
  48. Stokstad, E.L.R., and Jukes, T.H., Further observations on the “animal protein factor”. Proc. Soc. Exp. Biol. Med. 73, 523-528.
  49. Summons, T.G., 1968. Animal feed additives, 1940-1966. Agric. History. 42, 305-313.
  50. Szabó, R.T., Kovács-Weber, M., Zimborán, Á., Kovács, L., and Erdélyi, M., 2023. Effects of short- and medium-chain fatty acids on production, meat quality, and microbial attributes-A review. Molecules. 28, 4956.
  51. Vila-Donat, P., Marín, S., Sanchis, V., and Ramos, A.J., 2018. A review of the mycotoxin adsorbing agents, with an emphasis on their multi-binding capacity, for animal feed decontamination. Food Chem. Toxicol. 114, 246-259.
  52. Waqas, M., Salman, M., and Sharif, M.S., 2023. Application of polyphenolic compounds in animal nutrition and their promising effects. J. Anim. Feed. Sci. 32. 233-256.

 

استفاده از کاملینا در تغذیه طیور

مقدمه

تامین خوراک بیشترین هزینه‌ی تولید در صنعت طیور را شامل می‌شود و منابع پروتئینی بخش مهمی از این خوراک را تشکیل می‌دهند که در حال حاضر کنجاله سویا به عنوان منبع اصلی پروتئینی استفاده می‌شود. با توجه به تقاضا برای این منبع خوراکی و در دسترس نبودن کافی آن و همچنین تامین بخش قابل توجهی از این نهاده از طریق واردات و نوسانات قیمت آن، توجه زیادی به یافتن منابع خوراک جدید شده است (Leeson & Summers, 2005). یکی از راه‌ حل‌های این مشکل، پرورش انواع محصولات پروتئینی جایگزین است که به خوبی با اقلیم آب و هوای کشور سازگار هستند، به کودهای شیمیایی کمتری نیاز دارند و در برابر بیماری‌ها و آفات کشاورزی مقاوم هستند. یکی از گزینه‌های امیدوارکننده در این زمینه، گیاه Camelina sativa است که به نام‌های کاملینا یا کتان‌کش معروف است. گیاه کاملینا متعلق به خانواده Brassicaceae است و به دلیل داشتن محتوای بالای روغن (حدود ۳۰ تا ۴۵ درصد) به عنوان یک دانه روغنی شناخته می‌شود. روغن این گیاه غنی از اسیدهای چرب ضروری امگا-۳ است (Singh, Cullere, Tumová, et al., 2023). علاوه بر این، کشت کاملینا به آب کمتری در مقایسه با دیگر گیاهان دانه روغنی نیاز دارد، که این گیاه را به گونه‌ای دوست‌دار محیط زیست تبدیل می‌کند (Zanetti et al., 2021). کاملینا به عنوان یک گیاه مقاوم می‌تواند در زمین‌های حاشیه‌ای نیز رشد کند و از این رو فشار بر مناطق کشاورزی اصلی را کاهش می‌دهد. این گیاه نسبت به سایر گیاهان هم‌خانواده خود در برابر بسیاری از آفات و بیماری ها مقاومتر است و بنابراین به دلیل کاهش نیاز به کاربرد آفت‌کش‌ها و کودها، ردپای کربنی کمی دارد که به شیوه‌های کشاورزی پایدار کمک می‌کند (Mondor & Hernández‐Álvarez, 2022; Zanetti et al., 2021). علاوه بر این، ترکیب کاملینا در غذای طیور می‌تواند وابستگی به مواد خوراکی وارداتی را کاهش دهد و از این طریق، بهبود اقتصادی در تولید طیور را تسهیل کند. ترکیبات غذایی کاملینا و مشتقات آن (کنجاله و روغن)، آن‌ها را برای گنجاندن در جیره طیور بسیار ارزشمند می کند. کاملینا دارای تعادل مطلوبی از اسیدهای آمینه، از جمله اسیدهای آمینه ضروری هستند که نقش مهمی در بهره وری دارند. علاوه بر این، محصولات جانبی مشتق شده از کاملینا به عنوان منبع خوبی از انرژی، ویتامین­ها و مواد معدنی عمل می­کنند. حضور زیاد اسیدهای چرب امگا-3 در محصولات جانبی کاملینا نیز می­تواند با غنی سازی تخم مرغ با این مواد مغذی مفید، تأثیر مثبتی بر کیفیت تخم مرغ و گوشت پرندگان داشته باشد (Orczewska-Dudek et al., 2020; Pietras et al., 2012; Ryhänen et al., 2007; Thacker & Widyaratne, 2012). این مقاله، ارزش غذایی کاملینا و محصولات جانبی آن (کنجاله و روغن) را بررسی می‌کند و فرصت ها و چالش های مرتبط با استفاده از این گیاه در جیره جوجه‌های گوشتی و مرغان تخمگذار مورد بحث قرار می‌دهد.

 

شکل 1. گیاه کاملینا در مراحل مختلف رشد

 

ترکیب شیمیایی کاملینا

دانه کاملینا حدودا 24 درصد پروتئین دارد و میزان پروتئین کنجاله آن بین  39-30 درصد است. محتوای پروتئین خام در کنجاله کاملینا نزدیک به مقدار موجود در کنجاله کلزا، اما کمتر از کنجاله سویا است (Banaszkiewicz, 2011; Bulbul et al., 2015; Jaśkiewicz et al., 2014; Pekel et al., 2015). اسیدهای آمینه ضروری موجود در کنجاله کاملینا در حدودا 18-15 درصد می‌باشد. متیونین، سیستین و لیزین اسید آمینه‌های محدود کننده کنجاله کاملینا در تغذیه طیور هستند. مقدار اسیدهای آمینه گوگرددار (متیونین- سیستین) در کنجاله کاملینا 4-5 درصد از کل پروتئین و در کنجاله سویا 3 درصد از کل پروتئین است. میزان لیزین نیز در کنجاله کاملینا کمتر از کنجاله سویا و کنجاله کلزا است. محتوای آرژنین، والین، آلانین و پرولین در کاملینا کمتر از کنجاله سویا است، اما در صورت بیان بر حسب درصدی از کل پروتئین، این تفاوت ناچیز است. کنجاله کاملینا حاوی مقدار مشابهی از آلانین، آسپاراژین، گلیسین، ایزولوسین، لوسین، فنیل آلانین، سرین، تریپتوفان، تیروزین و والین در مقایسه با کنجاله کلزا می‌باشد (Almeida et al., 2013; Banaszkiewicz, 2011; Juodka et al., 2022; Pekel et al., 2015; Ryhänen et al., 2007; Thacker & Widyaratne, 2012).

چربی خام موجود در دانه کاملینا بالا است (حدود 37 درصد)؛ با این حال، محتوای چربی خام در کنجاله آن در محدوده 22-6 درصد می‌باشد. درصد چربی خام در کنجاله کاملینا بیشتر از کنجاله سویا و کلزا است (Banaszkiewicz, 2011; Bulbul et al., 2015; Jaśkiewicz et al., 2014; Kaczmarek et al., 2016; Pekel et al., 2015; Woyengo et al., 2017). مقدار اسیدهای چرب اشباع در کنجاله و روغن کاملینا کمتر از کنجاله سویا و کنجاله کلزا است. مقدار اسیدهای چرب با یک پیوند غیراشباع در کنجاله و روغن کاملینا کمتر از کنجاله سویا و کنجاله کلزا می‌باشد (Bailoni et al., 2004; Juodka et al., 2018). میزان اسید آلفا-لینولنیک معمولاً در مواد خوراکی با منشاء گیاهی کم است. با این حال، دانه، روغن و کنجاله کاملینا دارای مقدار قابل ملاحظه‌ای اسید آلفا-لینولنیک (حدود 36-26 درصد) است. این مقدار در مقایسه با کنجاله سویا (حدود 8-7 درصد) وکنجاله کلزا  (10-13) درصد بالاتر است. تنها در کنجاله بذر کتان مقدار اسید آلفا-لینولنیک بالاتری یافت می‌شود (51 درصد) (Abramovic & Abram, 2005; Abu-Ghazaleh et al., 2001; Bailoni et al., 2004; Juodka et al., 2018).

محتوای اسید چرب ضروری لینولئیک (LA)، در دانه و کنجاله کاملینا حدود 24-19 درصد است و این مقدار کمتر از درصد موجود در کنجاله کلزا و کنجاله سویا می‌باشد (Abramovic & Abram, 2005; Anca et al., 2019; Bailoni et al., 2004; Bulbul et al., 2015; Ciurescu et al., 2016; Juodka et al., 2018). محتوای کل اسید چرب غیر اشباع چندگانه در کنجاله و دانه کاملینا از مقدار موجود در کنجاله سویا و کنجاله کلزا بیشتر است (Baltrukonienė et al., 2015; Halle & Schöne, 2013; Juodka et al., 2018; Juodka et al., 2022). نسبت اسید چرب امگا-6 به اسید چرب امگا-3 در کنجاله و روغن کاملینا در مقایسه با کنجاله سویا و کنجاله کلزا کمتر است (Bailoni et al., 2004; Jaśkiewicz et al., 2014; Juodka et al., 2018). نسبت اسید لینولئیک به اسید آلفا-لینولنیک اسید در کنجاله کاملینا نیز در مقایسه با کنجاله کلزا و کنجاله سویا کمتر می‌باشد (Anca et al., 2019; Bailoni et al., 2004; Juodka et al., 2018).

دانه کاملینا از نظر میزان ویتامین B3 (نیاسین) غنی است (194 میکروگرم در گرم)، به طوری‌که میزان این ویتامین در دانه کاملینا تقریباً دو برابر مقدار موجود در دانه کتان (91 میکروگرم در گرم) است. ویتامین B1 (تیامین) 18 میکروگرم بر گرم می‌باشد که از میزان این ویتامین در دانه کتان و کلزا به طور قابل توجهی بیشتر است. مقدار ویتامین B5 (اسید پانتوتنیک) در کاملینا 3/11 میکروگرم بر گرم است که این مقدار برابر با دانه کتان و کمتر از کلزا برآورد شده است. سایر ویتامین‌های گروه B در کاملینا به مقدار کم یافت می‌شود. همچنین دانه کاملینا دارای مقدار کمی از مواد معدنی پتاسیم (6/1 درصد)، فسفر (4/1 درصد) و کلسیم (0/1 درصد) است. در مقابل، مقدار قابل توجهی از مواد معدنی آهن (329 میکروگرم در گرم)، منگنز (40 میکروگرم در گرم) و روی (69 میکروگرم در گرم) دارا می‌باشد (Zubr, 2010).

 

شکل 2. دانه کاملینا در مراحل تشکیل خورجین و رسیدگی کامل

 

استفاده از خوراک کاملینا در تغذیه طیور توسط متابولیت های ثانویه گیاهی، مانند گلوکوزینولات ها، سیناپین، اسید فایتیک و تانن های متراکم که به ترکیبات ضد تغذیه ای موجود در کاملینا نسبت داده می شوند، محدود می شود. گلوکوزینولات ها مواد طبیعی هستند که در گیاهان خانواده Brassicaceae یافت می شوند (Mithen, 2001; Tripathi & Mishra, 2007). گلوکوزینولات­ها زمانی که در سلول­های گیاهی دست نخورده یافت می شوند، پایدار و غیرسمی هستند. با این حال، در طول برداشت، نگهداری، تولید خوراک و جویدن توسط حیوانات، سلول‌های گیاهی آسیب می‌بینند، آنزیم میروزیناز آزاد می‌شوند و محصولات سمی از جمله ایزوتیوسیانات‌ها، تیوسیانات‌ها، نیتریل‌ها، اپی تیونیتریل‌ها و اگزازولیدین‌تیون‌ها تولید می‌شوند که عملکرد تیروئید و کبد را مختل می‌کنند (Alexander et al., 2008; Burel et al., 2001; Tripathi & Mishra, 2007). در مطالعه‌ای مشخص شد که پرندگان می‌توانند تا 2 میکرومول بر گرم گلوکوزینولات در جیره حاوی کلزا را تحمل کنند (Woyengo et al., 2017)؛ با این حال در پژوهشی دیگر مشاهده شده که سطح تحمل پرندگان در برابر این ماده حدود 5 میکرومول بر گرم است (Tripathi & Mishra, 2007).

سیناپین استر کولین با اسید سیناپیک است. محتوای سیناپین به طور قابل توجهی در گیاهان کاملینا متفاوت است. آنالیز بذر هشت ژنوتیپ مختلف کاملینا، محدوده محتوای سیناپین را از 8/2 تا 8/7 میلی گرم در گرم نشان داد (Matthäus & Angelini, 2005). محتوای سیناپین در کاملینا بسیار کمتر از سایر گیاهان خانواده Brassicaceae مانند کلزا یا خردل است (Matthäus & Zubr, 2000). طعم خوراکی‌های دارای سیناپین تلخ است، اما از آنجایی که جوانه‌های چشایی در پرندگان رشد ضعیفی دارند، تلخی خوراک باعث کاهش مصرف خوراک اختیاری جوجه‌های گوشتی نمی‌شود (Qiao & Classen, 2003).

اسید فایتیک دارای اثر ضد تغذیه‌ای قوی است، زیرا فسفر را متصل می­کند. پرندگان و سایر حیوانات تک معده، هیچ آنزیمی برای هیدرولیز فسفر محدود ندارند (Colombini et al., 2014). محتوای اسید فایتیک در دانه کاملینا 21 میلی‌گرم بر گرم و در کنجاله آن از 0/21 تا 3/32 میلی‌گرم بر گرم گزارش شده است (Colombini et al., 2014; Matthäs, 1997; Matthäus & Zubr, 2000; Russo & Reggiani, 2012). مقدار اسید فایتیک در کاملینا مشابه مقدار موجود در آفتابگردان است اما 5/1 برابر بیشتر از کلزا است (Matthäus & Angelini, 2005).

تانن با رسوب پروتئین، مهار فعالیت آنزیم‌های گوارشی (تریپسین و کیموتریپسین) و در نتیجه کاهش قابلیت هضم پروتئین خوراک همراه است. تانن‌ها همچنین استفاده موثر از ویتامین ها و مواد معدنی را مختل می کنند. آن‌ها می توانند با ویتامین B12 کمپلکس بسازند و در نتیجه جذب آن را کاهش دهند. بر اساس داده‌های 12 ژنوتیپ کاملینا، مقدار تانن از 8/1 تا 39/4 گرم در کیلوگرم متغیر است (Colombini et al., 2014; Russo & Reggiani, 2012). مقادیر تانن­های متراکم در کاملینا نسبتاً کم است و سمیت این نوع تانن‌ها در مواقعی که بیش از 1 درصد جیره باشند، بارز می‌شود (Singleton, 1981). در همین حال، مقدار اندک تانن‌ها ممکن است تأثیر مثبتی بر سلامت حیوانات داشته باشد، زیرا تانن­ها دارای خواص ضد میکروبی و همچنین ضد سرطان و ضد جهش زایی هستند (Amarowicz et al., 2010).

کنجاله کاملینا حاوی مقدار زیادی فیبر خام است که میزان آن بین 17-9 درصد می‌باشد. مقدار فیبر خام کنجاله کاملینا بیشتر از کنجاله سویا و مشابه با کنجاله کلزا است (Bulbul et al., 2015; Ciurescu et al., 2016; Maison, 2014; Pekel et al., 2015; Ryhänen et al., 2007). بخش فیبری خوراک خود از پلی ساکاریدهای غیر نشاسته ای تشکیل می شود که شامل اجزایی از جمله، پلی ساکاریدهای سلولزی و غیر سلولزی هستند که در جیره طیور مورد استفاده قرار نمی گیرند (Slominski, 2011). پلی ساکاریدهای غیر نشاسته‌ای کربوهیدرات‌هایی هستند که از نظر ساختار و ترکیب از نشاسته متفاوت هستند، بنابراین به طور کامل توسط پرندگان هضم نمی‌شوند. فعالیت ضد تغذیه‌ای این ترکیبات اثرات منفی بر سرعت رشد و بازده خوراک دارد. طیور آنزیم‌های تجزیه کننده‌ی پلی‌ساکاریدهای غیرنشاسته‌ای را تولید نمی‌کنند بنابراین تجزیه نمی‌شوند و باعث کاهش بازدهی خوراک می‌شوند. این ترکیبات مقادیر زیادی آب به خود جذب می‌کنند در نتیجه ویسکوزیته دستگاه گوارش پرنده افزایش می‌یابد. افزایش ویسکوزیته ممکن است منجر به بروز  مشکلاتی در هضم کربوهیدرات، پروتئین و چربی شود. علاوه بر این، ویسکوزیته بالای محتویات روده، میزان چسبندگی فضولات را افزایش می دهد (Alagawany et al., 2018). همچنین میزان انرژی قابل سوخت و ساز ظاهری (AMEn) محصولات جانبی دانه‌های روغنی مانند کنجاله کاملینا با افزایش محتوای چربی، افزایش یافته و با افزایش محتوای فیبر، کاهش می یابد (Khajali & Slominski, 2012). بنابراین، مقدار انرژی قابل سوخت و ساز کمتر کنجاله کاملینا نسبت به محصولات جانبی کلزا می‌تواند به دلیل محتوای فیبر بیشتر در کنجاله کاملینا نسبت به محصولات جانبی کلزا باشد (Woyengo et al., 2016).

 

جدول 1: ترکیب مواد مغذی کنجاله کاملینا

ترکیب شیمیایی مقدار (واحد) ترکیب شیمیایی مقدار (واحد)
ماده خشک، درصد 91 کلسیم، گرم در کیلو گرم 4/3
پروتئین خام، درصد 5/34 سدیم، گرم در کیلو گرم 05/0
فیبر خام، درصد 1/11 کلر، گرم در کیلو گرم 6/0
فیبر نامحلول در دترجنت خنثی، درصد 23 اسید اولئیک (18:1)، گرم در کیلو گرم 18
فیبر نامحلول در دترجنت اسید، درصد 5/15 اسید لینولئیک (18:2)، گرم در کیلو گرم 2/24
چربی خام، درصد 3/12 اسید لینولنیک (18:3)، گرم در کیلو گرم 7/32
خاکستر، درصد 5/5 انرژی خام، کیلو کالری در کیلو گرم 4780
فسفر کل، گرم در کیلو گرم 6/8 انرژی قابل متابولیسم جوجه گوشتی، کیلو کالری در کیلو گرم 2130
فسفر قابل دسترس، گرم در کیلو گرم 2/2 انرژی قابل متابولیسم خروس بالغ، کیلو کالری در کیلو گرم 2490

 

استفاده از کاملینا در تغذیه جوجه‌های گوشتی

استفاده از کاملینا در جیره جوجه‌های گوشتی در مطالعات مختلف، اثرات متناقضی را نشان داده است. در پژوهشی مشخص شد افزودن 5 درصد دانه کاملینا در جیره جوجه‌های گوشتی تأثیری بر عملکرد رشد جوجه‌ها نداشت، اما تغذیه 10 درصد دانه منجر به کاهش وزن بدن می شود (Ciurescu et al., 2016). مقادیر متغیر روغن کامالینا در جیره جوجه‌های گوشتی هیچ اثری بر وزن بدن، خوراک مصرفی و ضریب تبدیل خوراک نداشت (Ciurescu et al., 2016; Jaśkiewicz et al., 2014; Orczewska-Dudek & Pietras, 2019; Pietras & Orczewska-Dudek, 2013). این موضوع می‌تواند به دلیل مقدار کمتر مواد ضدتغذیه­ای در روغن کاملینا در مقایسه با کنجاله یا دانه آن توضیح داده شود (Yuan et al., 2017). مطالعات نشان می دهد که افزودن 8  و 16 درصد کنجاله کاملینا به جیره وزن بدن را افزایش می دهد (Oryschak et al., 2020). همچنین سایر محققانی که از 5 ، 10 و 24 درصد کنجاله کاملینا در جیره جوجه‌های گوشتی استفاده کردند، تفاوت معنی داری در عملکرد رشد مشاهده نکردند (Anca et al., 2019; Aziza et al., 2010; Aziza et al., 2014; Oryschak et al., 2020). با این حال در پژوهشی گزارش شد که گنجاندن 5 و 10 درصد کنجاله کاملینا در جیره جوجه گوشتی منجر به کاهش وزن بدن و خوراک مصرفی و افزایش ضریب تبدیل خوراک می‌شود (Ryhänen et al., 2007). بسیاری از محققان گزارش کردند که دلیل عملکرد ضعیف‌ رشد در شرایط تغذیه جوجه های گوشتی با جیره های حاوی کنجاله کاملینا، می تواند به دلیل وجود مواد ضد تغذیه­ای باشد که مقادیر آن‌ها در کنجاله کاملینا بسته به واریته آن متفاوت است. محتوای گلوکوزینولات در کنجاله کاملینا می تواند از 14 تا 45 میکرومول بر گرم باشد و ممکن است بر نتایج عملکرد رشد تأثیر بگذارد (Matthäus & Zubr, 2000; Oryschak et al., 2020; Pekel et al., 2009; Ryhänen et al., 2007). محصولات سمی گلوکوزینولات، عملکرد تیروئید را مختل می کنند، بر رشد، باروری و تولید مثل تأثیر منفی می گذارد و ضریب تبدیل خوراک را نامناسب می‌کند (Burel et al., 2001). همچنین برخی از آن‌ها مخاط دستگاه گوارش را تحریک می کنند و باعث نکروز موضعی و سمیت کبدی و کلیوی می‌شوند (Alexander et al., 2008). سایر مطالعات نشان داد که افزایش سطح کنجاله کاملینا از 3 به 15 درصد در جیره جوجه‌های گوشتی باعث کاهش قابلیت هضم ظاهری کل ماده خشک، نیتروژن و انرژی می‌شود (Thacker & Widyaratne, 2012). محققان گزارش کردند که کنجاله کاملینا در جیره جوجه‌های گوشتی باعث افزایش ویسکوزیته در ژژنوم و در نتیجه کاهش انرژی قابل متابولیسم شد (Pekel et al., 2009). علاوه بر این، با افزودن کنجاله کاملینا در جیره جوجه گوشتی مقدار فیبر کل جیره را افزایش داد که در بسیاری از آزمایش‌ها، مقدار فیبر جیره بالاتر از مقدار توصیه‌شده بود (Martínez & Valdivié, 2021; Oryschak et al., 2020; Ryhänen et al., 2007). پلی ساکاریدهای غیر نشاسته‌ای، که پایه فیبر را می‌سازند، به دلیل محصور شدن مواد مغذی در دیواره های سلولی، توسط طیور به خوبی هضم نمی‌شوند (Slominski, 2011). تحقیقات نشان می‌دهد که وقتی مقدار کنجاله کاملینا در جیره مصرفی به 30 درصد افزایش می یابد، باید از آنزیم‌های تجزیه‌کننده فیبر، یعنی کربوهیدراز‌ها، برای تجزیه پلی ساکاریدهای غیر نشاسته ای به منظور کاهش ویسکوزیته خوراک، بهبود استفاده از مواد مغذی و ضریب تبدیل غذایی استفاده شود (Woyengo et al., 2016). تناقض در داده‌های تحقیقاتی را می‌توان به کیفیت‌های متفاوت دانه کاملینا، به دلیل شرایط مختلف رشد و آب و هوا، روش‌های مختلف تولید کنجاله و ویژگی‌های آزمایشی نسبت داد. بر اساس گزارش برخی محققان با افزودن 5 و 10 درصد کاملینا به جیره جوجه‌های گوشتی، سطح اسیدهای چرب امگا-3، به ویژه اسیدلینولنیک، به طور قابل توجهی افزایش یافت. در مقابل سطوح اسیدهای چرب اشباع در گوشت پرندگانی که با جیره حاوی 10 درصد کاملینا تغذیه شده بودند، کاهش یافت (Ryhänen et al., 2007). در پژوهشی مشاهده شد که استفاده از کنجاله و روغن کاملینا در جیره جوجه‌های گوشتی باعث افزایش سطح اسیدهای چرب غیراشباع چندگانه امگا-3 در گوشت سینه و بهبود نسبت اسیدهای چرب غیراشباع چندگانه امگا-6 به امگا-3 شد (Orczewska-Dudek & Pietras, 2019). استفاده از سطوح صفر تا 24 درصد کنجاله کاملینا به جیره جوجه‌های گوشتی میزان اسیدلینولنیک موجود در گوشت سینه و ران و کبد را افزایش داد (Nain et al., 2015).

 

استفاده از کاملینا در تغذیه مرغ‌های تخم‌گذار

افزودن 10 درصد دانه کاملینا در جیره مرغ‌های تخم‌گذار باعث افزایش مصرف خوراک و همچنین بهبود تولید تخم‌مرغ شد، با این حال استفاده از این دانه در جیره وزن تخم‌مرغ تولیدی را کاهش داد (Cherian & Quezada, 2016). محققان با استفاده از سطوح مختلف روغن کاملینا (5/1، 3 و 4 درصد) در جیره مرغ‌های تخم‌گذار دریافتند که با افزودن روغن کاملینا به جیره تاثیر معنی‌داری بر عملکرد و پارامترهای تولید نداشته است؛ که این احتمالا به دلیل عدم وجود ترکیبات ضد مغذی در این روغن است (Orczewska-Dudek et al., 2020; Pietras et al., 2012). با افزودن سطوح 5 و 10 درصد کنجاله کاملینا به جیره مرغ‌های تخم‌گذار هیچ تفاوتی در عملکرد مشاهده نشد (Cherian et al., 2009; Kakani et al., 2012; Orczewska-Dudek et al., 2020)؛ اما در پژوهشی کاهش معنی‌داری وزن تخم‌مرغ گزارش شد (Kakani et al., 2012). با این حال، برخی محققان با استفاده از 10 درصد کنجاله کاملینا در جیره مرغ‌های تخم‌گذار، افزایش 8 درصدی در تخم‌گذاری بدون اثر بر وزن تخم­مرغ را مشاهده کردند (Aziza et al., 2013). در پژوهشی گزارش شد که وجود 15 درصد کنجاله کاملینا در جیره مرغان تخم‌گذار به طور قابل توجهی باعث کاهش تولید تخم‌مرغ شد (Cherian et al., 2009). در حالی که در پژوهشی دیگر مشاهده شد که استفاده از 20 درصد کنجاله کاملینا در جیره تأثیر منفی بر خوراک مصرفی، ضریب تبدیل غذایی و تولید تخم‌مرغ نداشت (Lolli et al., 2020).

استفاده از دانه کاملینا و محصولات جانبی آن در جیره مرغ‌های تخم‌گذار می‌تواند به طور مثبت صفات کیفی تخم مرغ را تغییر دهد و نقش مهمی در رضایت مصرف‌کننده و سودآوری زنجیره تولید ایفا کند. گنجاندن دانه کاملینا به میزان 10 درصد در جیره های تخم‌گذار بسیار زیاد به نظر می رسد، زیرا بر وزن سفیده و وزن و رنگ زرده تأثیر منفی می گذارد (Cherian & Quezada, 2016). در مقابل، استفاده از روغن کاملینا در جیره مرغ‌های تخم‌گذار نتایج خوبی به همراه داشت، سطوح 5/1 و 3 درصد روغن در جیره وزن نسبی زرده را افزایش داد و سطح 4 درصد آن در جیره، رنگ زرده را نیز تشدید کرد (Orczewska-Dudek et al., 2020; Pietras et al., 2012). محققان با افزودن کنجاله کاملینا در سطوح 5 و 10 درصد به جیره مرغان تخم‌گذار هیچ تفاوت معنی‌داری در ویژگی‌های تخم‌مرغ مشاهده نکردند (Cherian et al., 2009; Kakani et al., 2012; Lolli et al., 2020). در حالی که در پژوهشی گزارش شد، استفاده از 10 و 15 درصد کنجاله کاملینا در جیره مرغ‌های تخم‌گذار به طور قابل توجهی وزن زرده، رنگ زرده، نسبت زرده و سفیده را در مقایسه با گروه کنترل کاهش می دهد (Cherian et al., 2009). این احتمال وجود دارد که تناقض در داده‌های رنگ زرده به سطح چربی کنجاله کاملینا مورد استفاده در جیره بستگی داشته باشد، زیرا هر چه محتوای روغن بیشتر باشد، رنگدانه های موجود در رژیم غذایی بیشتر است (Singh, Cullere, & Dalle, 2023). مطالعه‌ای به تأثیر افزودن دانه کملینا (۱۰درصد) بر مرغ‌های تخم‌گذار پرداخته است، همان‌طور که انتظار می‌رفت، تخم‌مرغ‌های تولید شده به طور قابل توجهی حاوی مقادیر بالاتری از اسیدهای چرب غیراشباع چندگانه امگا-۳ و نسبت امگا-6 به امگا-3 پایین‌تری بودند (Cherian & Quezada, 2016). بر اساس مطالعات، اسیدهای چرب غیراشباع چندگانه و امگا-۳ در تخم‌ مرغ‌هایی که با جیره‌های حاوی ۲، ۵، ۱۰ و ۱۵ درصد کنجاله کاملینا تغذیه شده‌اند، افزایش یافته است (Aziza et al., 2013; Cherian et al., 2009; Kakani et al., 2012; Panaite et al., 2016). این نتایج نشان می‌دهند که محصولات کاملینا منبع غذایی مناسبی از اسیدهای چرب امگا-۳ برای طیور هستند و قادرند تخم‌مرغ‌ها را با این اسیدهای چرب غنی کنند.

 

استفاده از کاملینا در خوراک سایر طیور

بر اساس مطالعات استفاده از کنجاله کاملینا در سطوح 5 و 10 درصد در جیره بلدرچین و 5 درصد در جیره بوقلمون تاثیر معنی‌داری بر مصرف خوراک، وزن و ضریب تبدیل خوراک نشان نداد (Bulbul et al., 2015; Frame et al., 2007). با این حال، افزودن 20-15 درصد کنجاله کاملینا به جیره بلدرچین و بوقلمون عملکرد رشد را کاهش داد (Bulbul et al., 2015). محققین گزارش کردند که خوراک مصرفی و میزان تولید بلدرچین‌های تخم‌گذار تغذیه شده با جیره حاوی 15 و 20 درصد کاهش یافت اما استفاده از 5 و 10 درصد از این کنجاله در جیره آن‌ها اثری بر میزان تولید و مصرف خوراک پرندگان نداشت (Bulbul et al., 2015).

 

نتیجه گیری

مطالعات نشان می‌دهد دانه‌های روغنی کامِلینا ساتیوا (Camelina sativa) و فرآورده‌های جانبی آن می‌توانند به عنوان یک منبع جایگزین ارزشمند برای تأمین انرژی، پروتئین و اسیدهای چرب امگا-۳ در جیره غذایی طیور مورد استفاده قرار گیرند. با این حال، وجود ترکیبات ضد مغذی در کامِلینا استفاده از آن را در تغذیه طیور، به ویژه در سطوح بالاتر از ۱0 درصد، محدود می‌کند، زیرا این ترکیبات جذب و استفاده از مواد مغذی را مختل می‌کنند. با توجه به اینکه کاملینا سرشار از اسیدهای چرب امگا-۳، به ویژه اسید آلفا-لینولنیک است، محتوای این اسیدهای چرب مفید را در گوشت و تخم طیور به طور چشمگیری افزایش می‌دهد. به‌طور مشخص، استفاده از کنجاله کامِلینا منجر به افزایش اسیدهای چرب امگا-۳ در گوشت و تخم‌ طیور شده است. این ویژگی، محصولات طیور را به گزینه‌ای سالم‌تر و مفیدتر برای مصرف‌کنندگان تبدیل می‌کند. با این حال، تحقیقات بیشتری برای تعیین سطح بهینه کنجاله کامِلینا در جیره، محتوی چربی مطلوب در کنجاله کامِلینا (درجه روغن‌گیری) و بهینه‌سازی روش‌های فرآوری در جیره‌های طیور برای بهبود پایداری و کیفیت محصول مورد نیاز است.

 

منابع مورد استفاده

Abramovic, H., & Abram, V. (2005). Physico-chemical properties, composition and oxidative stability of Camelina sativa oil. Food technol. biotechnol, 43(1), 63.

Abu-Ghazaleh, A., Schingoethe, D., & Hippen, A. (2001). Conjugated linoleic acid and other beneficial fatty acids in milk fat from cows fed soybean meal, fish meal, or both. Journal of Dairy Science, 84(8), 1845.

Alagawany, M., Elnesr, S. S., & Farag, M. (2018). The role of exogenous enzymes in promoting growth and improving nutrient digestibility in poultry. Iranian journal of veterinary research, 19(3), 157.

Alexander, J., Auðunsson, G. A., Benford, D., Cockburn, A., Cravedi, J.-P., Dogliotti, E., . . . Fink-Gremmels, J. (2008). Glucosinolates as undesirable substances in animal feed Scientific Panel on Contaminants in the Food Chain. European Food Safety Authority Journal, 6(1), 590.

Almeida, F., Htoo, J., Thomson, J., & Stein, H. (2013). Amino acid digestibility in camelina products fed to growing pigs. Canadian Journal of Animal Science, 93(3), 335-343.

Amarowicz, R., Estrella, I., Hernández, T., Robredo, S., Troszyńska, A., Kosińska, A., & Pegg, R. B. (2010). Free radical-scavenging capacity, antioxidant activity, and phenolic composition of green lentil (Lens culinaris). Food chemistry, 121(3), 705-711.

Anca, G., Hăbeanu, M., Lefter, N., & Ropotă, M. (2019). Performance parameters, plasma lipid status, and lymphoid tissue fatty acid profile of broiler chicks fed camelina cake. Brazilian Journal of Poultry Science, 21.

Aziza, A., Panda, A., Quezada, N., & Cherian, G. (2013). Nutrient digestibility, egg quality, and fatty acid composition of brown laying hens fed camelina or flaxseed meal. Journal of Applied Poultry Research, 22(4), 832.

Aziza, A., Quezada, N., & Cherian, G. (2010). Feeding Camelinasativa meal to meat-type chickens: Effect on production performance and tissue fatty acid composition. Journal of Applied Poultry Research, 19(2), 157.

Aziza, A. E., Awadin, W. F., Quezada, N., & Cherian, G. (2014). Gastrointestinal morphology, fatty acid profile, and production performance of broiler chickens fed camelina meal or fish oil. European Journal of Lipid Science and Technology, 116(12), 1727.

Bailoni, L., Bortolozzo, A., Mantovani, R., Simonetto, A., Schiavon, S., & Bittante, G. (2004). Feeding dairy cows with full fat extruded or toasted soybean seeds as replacement of soybean meal and effects on milk yield, fatty acid profile and CLA content Riassuntosostituzione Della Farina Di Estrazione Di Soia Con Soia Integrale Estrusa O Tostata Nell’Alimentazione Di Vacche In Lattazione: Effetti Sulla Produzione Di Latte, Sul Profilo Acidico E Sul Contenuto Di Cla. Italian Journal of Animal Science, 3(3), 243.

Baltrukonienė, G., Uchockis, V., & Švirmickas, G. J. (2015). The influence of compound feed enrichment with rapeseed and linseed cake on the meat characteristics and fatty acids composition of beef bulls. Zemdirbyste-Agriculture, 102. (3).

Banaszkiewicz, T. (2011). Nutritional value of soybean meal. Soybean and Nutrition, 12, 1.

Bulbul, T., Rahman, A., & Ozdemir, V. (2015). Effect of false flax meal on certain growth, serum and meat parameters of japanese quails. J. Anim. Plant Sci, 25, 1245.

Burel, C., Boujard, T., Kaushik, S., Boeuf, G., Mol, K., Van der Geyten, S., . . . Quérat, B. (2001). Effects of rapeseed meal-glucosinolates on thyroid metabolism and feed utilization in rainbow trout. General and Comparative Endocrinology, 124(3), 343.

Cherian, G., Campbell, A., & Parker (2009). Egg quality and lipid composition of eggs from hens fed Camelina sativa. Journal of Applied Poultry Research, 18(2), 143.

Cherian, G., & Quezada, N. (2016). Egg quality, fatty acid composition and immunoglobulin Y content in eggs from laying hens fed full fat camelina or flax seed. Journal of Animal Science and Biotechnology, 7, 1.

Ciurescu, G., Ropota, M., Toncea, I., & Habeanu, M. (2016). Camelia (Camelina sativa L. Crantz Variety) oil and seeds as n-3 fatty acids rich products in broiler diets and its effects on performance, meat fatty acid composition, immune tissue weights, and plasma metabolic profile. Journal of Agricultural Science and Technology, 18(2): 315-326.

Colombini, S., Broderick, G. A., Galasso, I., Martinelli, T., Rapetti, L., Russo, R., & Reggiani, R. (2014). Evaluation of Camelina sativa (L.) Crantz meal as an alternative protein source in ruminant rations. Journal of the Science of Food and Agriculture, 94(4), 736.

Frame, D. D., Palmer, M., & Peterson, B. (2007). Use of Camelina sativa in the diets of young turkeys. Journal of Applied Poultry Research, 16(3), 381.

Halle, I., & Schöne, F. (2013). Influence of rapeseed cake, linseed cake and hemp seed cake on laying performance of hens and fatty acid composition of egg yolk. Journal für Verbraucherschutz und Lebensmittelsicherheit, 8, 193.

Jaśkiewicz, T., Sagan, A., & Puzio, I. (2014). Effect of the Camelina sativa oil on the performance, essential fatty acid level in tissues and fat-soluble vitamins content in the livers of broiler chickens. Livestock Science, 165, 74.

Juodka, R., Juska, R., Juskiene, V., Leikus, R., Stankeviciene, D., & Nainiene, R. (2018). The effect of feeding with hemp and Camelina cakes on the fatty acid profile of duck muscles. Archives of Animal Breeding, 61(3), 293.

Juodka, R., Nainienė, R., Juškienė, V., Juška, R., Leikus, R., Kadžienė, G., & Stankevičienė, D. (2022). Camelina (Camelina sativa (L.) Crantz) as feedstuffs in meat type poultry diet: A source of protein and n-3 fatty acids. Animals, 12(3), 295.

Kaczmarek, P., Korniewicz, D., Lipiński, K., & Mazur, M. (2016). Chemical composition of rapeseed products and their use in pig nutrition. Pol. J. Nat. Sci, 31, 545.

Kakani, R., Fowler, J., Haq, A.-U., Murphy, E. J., Rosenberger, T. A., Berhow, M., & Bailey, C. A. (2012). Camelina meal increases egg n-3 fatty acid content without altering quality or production in laying hens. Lipids, 47, 519.

Khajali, F., & Slominski, B. (2012). Factors that affect the nutritive value of canola meal for poultry. Poultry science, 91(10), 2564.

Leeson, S., & Summers, J. (2005). Commercial Poultry Nutrition, 3rd ed. Nottingham University Press, Nottingham, UK.

Lolli, S., Grilli, G., Ferrari, L., Battelli, G., Pozzo, S., Galasso, I., . . . Ferrante, V. (2020). Effect of different percentage of Camelina sativa cake in laying hens diet: Performance, welfare, and eggshell quality. Animals, 10(8), 1396.

Maison, T. (2014). Evaluation of the nutritional value of canola meal, 00-rapeseed meal, and 00-rapeseed expellers fed to pigs University of Illinois at Urbana-Champaign.

Martínez, Y., & Valdivié, M. (2021). Efficiency of Ross 308 broilers under different nutritional requirements. Journal of Applied Poultry Research, 30(2), 100140.

Matthäs, B. (1997). Antinutritive compounds in different oilseeds. Lipid/Fett, 99(5), 170.

Matthäus, B., & Angelini, L. G. (2005). Anti-nutritive constituents in oilseed crops from Italy. Industrial Crops and Products, 21(1), 89.

Matthäus, B., & Zubr, J. (2000). Variability of specific components in Camelina sativa oilseed cakes. Industrial Crops and Products, 12(1), 9.

Mithen, R. (2001). Glucosinolates–biochemistry, genetics and biological activity. Plant Growth Regulation, 34, 91.

Mondor, M., & Hernández‐Álvarez, A. J. (2022). Camelina sativa composition, attributes, and applications: A review. European Journal of Lipid Science and Technology, 124(3), 2100035.

Nain, S., Oryschak, M., Betti, M., & Beltranena, E. (2015). Camelina sativa cake for broilers: Effects of increasing dietary inclusion from 0 to 24% on tissue fatty acid proportions at 14, 28, and 42 d of age. Poultry Science, 94(6), 1247.

Orczewska-Dudek, S., & Pietras, M. (2019). The effect of dietary Camelina sativa oil or cake in the diets of broiler chickens on growth performance, fatty acid profile, and sensory quality of meat. Animals, 9(10), 734.

Orczewska-Dudek, S., Pietras, M., Puchała, M., & Nowak, J. (2020). Oil and camelina cake as sources of polyunsaturated fatty acids in the diets of laying hens: effect on hen performance, fatty acid profile of yolk lipids, and egg sensory quality. Annals of Animal Science, 20(4), 1365.

Oryschak, M. A., Christianson, C. B., & Beltranena, E. (2020). Camelina sativa cake for broiler chickens: effects of increasing dietary inclusion on clinical signs of toxicity, feed disappearance, and nutrient digestibility. Translational Animal Science, 4(2), 12.1266.

Panaite, T., Criste, R. D., Ropota, M., Cornescu, G. M., Alexandrescu, D. C., Criste, V., . . . Untea, A. (2016). Effect of layer diets enriched in omega-3 fatty acids supplemented with Cu on the nutritive value of the eggs. Romanian Biotechnological Letters, 21(4), 11754.

Pekel, A., Kim, J., Chapple, C., & Adeola, O. (2015). Nutritional characteristics of camelina meal for 3-week-old broiler chickens. Poultry Science, 94(3), 371-378.

Pekel, A., Patterson, P., Hulet, R., Acar, N., Cravener, T., Dowler, D., & Hunter, J. (2009). Dietary camelina meal versus flaxseed with and without supplemental copper for broiler chickens: Live performance and processing yield. Poultry Science, 88(11), 2392.

Pietras, M., Orczewska-Dudek, S., & Gąsior, R. (2012). Effect of diet with Camelina sativa oil on the performance of laying hens, chemical composition of yolk lipids and sensory quality of eggs. Roczniki Naukowe Zootechniki, 39(2), 273-286.

Pietras, M. P., & Orczewska-Dudek, S. (2013). The Effect of Dietary Camelina Sativa Oil on Quality of Broiler Chicken Meat/Wpływ Udziału Oleju Z Lnianki Siewnej (Camelina Sativa) W Dawkach Dla Kurcząt Rzeźnych Na Jakość Mięsa. Annals of Animal Science, 13(4), 869.

Qiao, H., & Classen, H. L. (2003). Nutritional and physiological effects of rapeseed meal sinapine in broiler chickens and its metabolism in the digestive tract. Journal of the Science of Food and Agriculture, 83(14), 1430.

Russo, R., & Reggiani, R. (2012). Antinutritive compounds in twelve Camelina sativa genotypes.

Ryhänen, E. L., Perttilä, S., Tupasela, T., Valaja, J., Eriksson, C., & Larkka, K. (2007). Effect of Camelina sativa expeller cake on performance and meat quality of broilers. Journal of the Science of Food and Agriculture, 87(8), 1489.

Singh, Y., Cullere, M., & Dalle, Z. (2023). Camelina sativa as a sustainable and feasible feedstuff for laying poultry: A review. Biotechnology in Animal Husbandry, 39(2), 117.

Singh, Y., Cullere, M., Tumová, E., & Dalle Zotte, A. (2023). Camelina sativa as a sustainable and feasible feedstuff for broiler poultry species: A review. Czech Journal of Animal Science, 68(7), 277.

Singleton, V. L. (1981). Naturally occurring food toxicants: phenolic substances of plant origin common in foods. Advances in food research, 27, 14, 242.

Slominski, B. A. (2011). Recent advances in research on enzymes for poultry diets. Poultry Science, 90(9), 2013.

Thacker, P., & Widyaratne, G. (2012). Effects of expeller pressed camelina meal and/or canola meal on digestibility, performance and fatty acid composition of broiler chickens fed wheat–soybean meal-based diets. Archives of Animal Nutrition, 66(5), 402.

Tripathi, M., & Mishra, A. (2007). Glucosinolates in animal nutrition: A review. Animal Feed Science and Technology, 132, 1, 27.

Woyengo, T., Beltranena, E., & Zijlstra, R. (2017). Effect of anti-nutritional factors of oilseed co-products on feed intake of pigs and poultry. Animal Feed Science and Technology, 233, 76.

Woyengo, T., Patterson, R., Slominski, B., Beltranena, E., & Zijlstra, R. (2016). Nutritive value of cold-pressed camelina cake with or without supplementation of multi-enzyme in broiler chickens. Poultry Science, 95(10), 2314.

Yuan, D., Shim, Y. Y., Shen, J., Jadhav, P. D., Meda, V., & Reaney, M. J. (2017). Distribution of glucosinolates in camelina seed fractions by HPLC‐ESI‐MS/MS. European Journal of Lipid Science and Technology, 119(3), .

Zanetti, F., Alberghini, B., Marjanović Jeromela, A., Grahovac, N., Rajković, D., Kiprovski, B., & Monti, A. (2021). Camelina, an ancient oilseed crop actively contributing to the rural renaissance in Europe. A review. Agronomy for Sustainable Development, 41, 1.

Zubr, J. (2010). Carbohydrates, vitamins and minerals of Camelina sativa seed. Nutrition & Food Science, 40(5), 523.

آب مجازی در صنعت دام و طیور در چالش خشک‌سالی و تغییر اقلیم

مقدمه

آب به عنوان یکی از اساسی ترین عناصر حیات، امروزه با بحرانی جدی روبه رو است. رشد جمعیت و افزایش سرانه مصرف از یکسو و توسعه روزافزون فعالیت‌های صنعتی و کشاورزی از سوی دیگر و نیز کاهش نزولات جوی موجب شده است تا این منبع حیاتی به طور فزاینده‌ای کاهش یابد. نتایج پژوهش‌ها حاکی از آن است که از سال 2000 میلادی، ایران در فهرست کشورهای دارای کسری آب قرار گرفته است. بر‌اساس گزارش وزارت جهاد کشاورزی در سال 1403، سرانه منابع آب تجدیدپذیر کشور در 50 سال قبل، 19 هزار متر مکعب بوده و در حال حاضر به 1300 مترمکعب کاهش یافته است. بانک جهانی در گزارش سال 2020 خود با تاکید بر اینکه کاهش سالانه منابع داخلی آب شیرین در ایران شش برابر استانداردها و شاخص­های جهانی است، اعلام کرد که فعالیت‌های کشاورزی عامل اصلی کاهش سالانه منابع آب شیرین در ایران است.

تولید هر نوع کالا و خدمات نیازمند آب است. برای تولید یک محصول  کشاورزی، دامی و یا یک خدمت خاص، آب مصرف می­شود. بخشی از این آب به طور مستقیم در فرآیند تولید محصول یا خدمت استفاده
می­شود، بخشی نیز به طور غیر­مستقیم با مصرف نهاده­های واسطه‌ای مصرف می­شود. مجموع آب مستقیم و آب غیرمستقیم مصرفی در فرآیند تولید محصول یا خدمت، کل آب واقعی مصرف شده در تولید آن است که ممکن است از منابع مختلف آب، نظیر آب زیرزمینی، آب سطحی، چشمه­ها، آب باران، پساب­ها و غیره حاصل شده باشد. اگر محصول یا خدمات تولید شده بین بخش­های مختلف اقتصادی و یا بین کشورها مبادله گردد در واقع آب به صورت مجازی جابه‌جا می‌شود که به این آب، « آب مجازی[1]» گفته می شود و از این رو تجارت آب مجازی مطرح می­شود. برای مثال، وقتی کشوری به جای تولید یک تن گندم، این میزان را وارد می‌کند، در واقع 1300 متر مکعب آب از منابع آبی خودش را ذخیره نموده است. از این‌رو، کشورهای کم آب به جای تولید محصولات کشاورزی آب‌بر، سیاست واردات این محصولات را در پیش گرفته‌اند.

اصطلاح آب مجازی، برای اولین بار در سال 1993میلادی توسط « تونی آلن[2]» به عنوان مجموع آب مصرف شده برای تولید مقدار معینی از محصول (اعم از کالا، فرآورده های کشاورزی و دامی یا حتی خدمات)، معرفی شد. به عبارت دیگر، مقدار آب مجازی معادل جمع کل آب مصرف شده در مراحل مختلف زنجیره تولید، از لحظه شروع تا پایان می­باشد. صفت مجازي در اين تعريف بدان معناست که بخش عمده آب مصرف شده طي فرآيند توليد، در محصول نهايي وجود فيزيکي ندارد، و بخش بسيار ناچيزي از آب مصرفي در پايان به عنوان آب واقعي در بافت محصول باقي خواهد ماند (آلن، 1997).

آلن در سال 1997 تئوری آب مجازی را به عنوان راهکاری جهت مقابله با بحران کم آبی در کشورهای خشک و نیمه خشک خاورمیانه پیشنهاد کرد. کشورهای کم آب می­توانند با به­کارگیری تجارت آب مجازی علاوه براینکه میزان دسترسی خود را به منابع آبی افزایش دهند، از افزایش فشار بر منابع محدود خود نیز بکاهند و با عدم تولید و واردکردن محصولات آب بر و تولید محصولات کم آب بر، به امنیت آبی[3] دست یابند. برعکس کشورها یی که از لحاظ منابع آب غنی هستند، می­توانند از منابع آب فراوان خود با تولید محصولات آب‌بر، برای صادرات سود ببرند(هاکسترا، 2003).

در داخل هر کشور نیز با استفاده از تئوری آب مجازی می‌توان الگوی فعالیت‌های مختلف را در مناطق مختلف تعیین نمود. به‌طور مثال، در مناطقی که دسترسی به منابع آبی بیشتر است می‌توان محصولات آب‌بر و در مناطقی که محدودیت آبی وجود دارد، محصولات کم آب بر را تولید نمود. علاوه بر آن، بر اساس تئوری آب مجازی می توان تعیین نمود که چه محصولاتی باید در کشور تولید شود و چه محصولاتی تولیدشان باید متوقف گردد. در ایران که کشوری دارای آب و هوای گرم و نیمه خشک است و بحران آب در آن در حال افزایش است می­توان از تئوری آب مجازی به عنوان یک ابزار در جهت رفع مشکل کم آبی و بهبود تراز تجاری استفاده کرد.

رشد سریع جمعیت، مهم‌ترین عامل کاهش سرانه آب تجدید‌شونده کشور در طول هشتاد سال گذشته بوده­است. جمعیت ایران در طی این هشت دهه، حدود 8  برابر شده است. بخش کشاورزی با این واقعیت روبرو است که در آینده، بایستی ضمن مصرف آب کمتر،تولید بیشتر را ارایه کند. لذا با مدیریت صحیح منابع آب و با استفاده از دانش و فناوری‌های نوین، باید در جهت ارتقا بهره‌وری از منابع آب، افزایش کارایی مصرف آب، افزایش راندمان آبیاری و افزایش عملکرد در واحد سطح، گام‌های اساسی برداشت.

با کاهش منابع آب زیرزمینی، دولت مجبور به صرف هزینه‌های گزافی برای انتقال آب از منابع دیگر، شیرین‌سازی آب دریا و مدیریت بحران‌های آب می‌شود. این هزینه‌ها نه تنها فشار بر بودجه عمومی کشور وارد می‌کند، بلکه مانع از توسعه پایدار زیرساخت‌های دیگر نیز می‌شود. رشد اقتصادی کشورها به وجود منابع آبی آنها بستگی دارد، به طوری که از منابع آب زیرزمینی هر کشور به عنوان ثروت مخفی آن کشور یاد می شود. علاوه بر این، کاهش سطح آب‌های زیرزمینی باعث از بین رفتن اکوسیستم‌های طبیعی وابسته به این منابع می‌شود. تالاب‌ها، دریاچه‌ها و رودخانه‌هایی که از این منابع تغذیه می‌شوند، به شدت آسیب می‌بینند و این باعث نابودی گونه‌های جانوری و گیاهی وابسته به این اکوسیستم‌ها می‌شود. این آسیب‌ها در کنار هم موجب بروز بحران‌های چندوجهی در کشور می‌شوند، که نیازمند مدیریت دقیق و اقدامات فوری هستند.

برای حل بحران کمبود منابع آب زیرزمینی در ایران، راه‌حل‌های مختلفی وجود دارد که در این رابطه باید یک رویکرد جامع و هماهنگ به کار گرفته شوند. با توجه به اینکه بخش کشاورزی بیشترین سهم مصرف آب کشور را دارد، باید به روش‌های مدرن آبیاری (مثل آبیاری قطره‌ای و بارانی)، استفاده از فناوری‌های هوشمند و تولید محصولات کم‌آب‌بر و استفاده از تئوری آب مجازی روی آورد (خسروی و یزدانی، 1390).

مفهوم آب مجازی:

هوکسترا و چاپاگن (2007) آب مجازی را شاخصی جهت نمایش میزان آبی که به طور مستقیم و غیرمستقیم در طول زنجیره تأمین و تولید محصول مصرف شده است، تعریف نموده‌اند. جمع کل آب مصرفی که در مراحل مختلف زنجیره تولید از لحظه شروع تا پایان به‌طور مستقیم و غیر مستقیم مصرف می‌شود را آب مجازی تعریف کرده اند.

آب این منبع حیاتی زمین به دو گونه مورد استفاده قرار می‌گیرد:

  • آب مستقیم: یعنی عین آب، برای مصارفِ کشاورزی، دامپروری، صنعت، شرب، پخت و پز، استحمام، شست و شوی وسائل زندگی همچون اتومبیل، فرش و لباس مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد.

2- آب غیر مستقیم: آب مصرفی برای تولید نهاده های واسطه ای. بطور مثال برای تولید گوشت:علوفه، کنجاله، کاه و جو، نوشیدن و شست و شو و در مراحل کشتار، بسته‌بندی و حمل و نقل آب

سرانه مصرف آب مستقیم هر نفر، روزانه بین 150 تا 300 لیتر بوده در حالیکه مصرف آب مجازی  روزانه بین 3000 الی 5000 لیتر می‌باشد.

طبقه­بندی آب مجازی

در فرایند تولید یک کالا و یا یک محصول، ممکن است منابع مختلف آب، نظیر آب زیرزمینی، آب سطحی، چشمه‌ها، آب باران، پساب­ها و غیره به کار گرفته شده باشد، که در آن صورت نوع منبع تامین آب می­تواند در تحلیل آب مجازی نقش به­سزایی داشته باشد. این ایده منجر به معرفی و طبقه بندی آب­های مجازی به سه رنگ آبی، سبز و خاکستری شده است (شکل 1). شرح هر کدام از مولفه­های آب­های رنگی در ادامه توضیح داده می‌شود.

 

 

 

 

 

شکل 1. رد پای آب سبز، آبی و خاکستری در  دنیا

 

آب سبز[4]: به رطوبت خاک در مناطق غیراشباع، آب سبز می­گویند. منشاء آب سبز، بارندگی است که اولین بار در سال 1990 میلادی توسط مالین فالکن مارک معرفی شد، تا تفکیک آن از سایر منابع آب، راحت­تر مدیریت شود. آب سبز منبع بزرگی از نظر حجم ذخایر آب شیرین و مشارکت در تولید مواد غذایی است. 74 درصد از نزولات آسمانی به آب سبز تبدیل می­شود (موسسه بین­المللی مدیریت آب[5]، 2016). آب سبز یکی از منابع مهم تامین آب مورد نیاز گیاهان، به ویژه در اراضی دیم، می­باشد.

آب آبی[6] : منشاء آب آبی نیز بارندگی است. آب­های زیرزمینی (منطقه اشباع) و همچنین رواناب حاصل از بارندگی که به رودخانه­ها، پشت سدها، دریاچه ها و تالاب­ها می­پیوندد آب آبی را تشکیل می­دهند. 11 درصد آب‌های سطحی و زیرزمینی دنیا به آب آبی تبدیل می شوند. بنابراین آب آبی مجازی عبارت است از حجم آب سطحی یا زیرزمینی که طی فرآیند تولید کالا و یا خدمات، به طور مستقیم یا غیرمستقیم مصرف می شود. بهره­برداری از آب آبی به دلیل نیاز به شبکه­های انتقال و توزیع آب، بسیار گران­تر از آب سبز است. اما همین قابلیت انتقال و توزیع، مدیریت آن را ساده­تر کرده و گزینه­های بهره­برداری از آن را (کشاورزی، صنعتی و خانگی) افزایش داده­است در حالی­که تنها راه بهره­برداری از آب سبز تولید محصولات دیم می­باشد.

آب خاکستری[7] : آبی که در چرخه تولید یک محصول یا کالا آلوده می شود را آب خاکستری  می­نامند. برخی از تولیدات صنعتی در چرخه تولید نیازمند حجم معینی آب برای رقیق کردن مواد شیمیایی، شستشو یا اهداف دیگری هستند. 15 درصد آب‌های دنیا به آب خاکستری تبدیل می‌شوند. آب های آبی که پس از مصرف به پساب های شیمیایی و صنعتی تبدیل می شوند و معمولا تهدیدکننده محیط زیست نیز به شمار می­آیند را آب خاکستری می­نامند. به تعبیر دیگر، فاضلاب­ها و پساب­ها را می­توان جزو آب­های خاکستری طبقه­بندی کرد. آن مقدار از آب خاکستری که در بخش کشاورزی به مصرف گیاه می رسد، و یا در بخش صنعتی به عنوان پساب دفع می شود، را آب خاکستری مجازی می نامند.

 

 

 

 

محصولات دامی و آب مجازی

برای تولید یک کیلوگرم گوشت گاو به 15000 لیتر آب نیاز است (چاپگین و هوکسترا، 2004). علت زیاد بودن آب مجازی گوشت گاو از آنجا ناشی  می­شود که نه تنها آب به صورت مستقیم برای شرب گاو استفاده می­گردد، بلکه به صورت غیرمستقیم، از طریق مصرف علوفه و خوراک به زنجیره غذایی گاو انتقال می­یابد.

به طور کلی آب مجازی تولیدات دامی به مراتب بیشتر از محصولات زراعی است. این بدان خاطر است که در پرورش یک حیوان زنده، مقدار زیادی از محصولات کشاورزی (علوفه و غلات)، آب برای آشامیدن و همچنین آب برای نگهداری محیط اطراف حیوان (مانند دامداری و غیره) مصرف می­شود. زایگمنت (2007)، با بررسی فرآیند تولید یک کیلوگرم گوشت گاو در یک مرکز صنعتی پرورش دام نشان دادکه برای تولید یک کیلوگرم گوشت خالص، 5/6 کیلوگرم غلات، 36 کیلوگرم علوفه و 155 لیتر آب مستقیم (برای شرب و خدمات) صرف می­شود. با محاسبه مقدار آب مجازی هر یک از موارد مذکور، برای تولید یک کیلوگرم گوشت گوساله بدون استخوان حدود 15340 لیتر آب به کار خواهد رفت.

نتیجه گیری

تئوری آب مجازی در دنیای کنونی که کم آبی به یک معضل اجتماعی در حال تبدیل است، از اهمیت خاصی بر خوردار است. با محاسبه میزان آب مجازی بکاررفته در تولید هر محصول می توان به ضرورت یا عدم ضرورت تولید آن محصول در یک کشور و یا منطقه پی برد. کشورها و مناطق  کم آب می­توانند با به­کارگیری تئوری آب مجازی علاوه براینکه میزان دسترسی خود را به منابع آبی افزایش دهند، از افزایش فشار بر منابع محدود خود نیز بکاهند و با عدم تولید و واردکردن محصولات آب بر و تولید محصولات کم آب بر، به امنیت آبی دست یابند.

 

منابع:

خسروی زهره  و سعید یزدانی (1390).  مطالعه میزان تجارت آب مجازی در ایران با استفاده از مدل داده-ستانده. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه تهران.

Allan, J.A., 1997. ‘Virtual water’: a long-term solution for water short Middle Eastern economies? (Vol. 5145). London, UK: School of Oriental and African Studies, University of London.

Chapagin, A.K. and Hoekstra, A.Y. (2003). Virtual water flows between nations in relation to trade in livestock and livestock products., UNESCO-IHE, Institute for Water Education, 202p.

Hoekstra, A. Y., and Chapagain, A. K. (2007). Water footprints of nations: water use by people as a function of their consumption pattern. Integrated assessment of water resources and global change: A north-south analysis, pp.35-48.

Hoekstra, A. Y. (2003). Virtual water trade: A quantification of virtual water flows between nations in relation to international crop trade. In Proceedings of the International Expert Meeting on Virtual Water Trade 12, Delft, 2003 (pp. 25-47).

Zygmunt J., 2007, Hidden Water: A Waterwise Briefing, www.waterwise.org.uk, February 2007.

 

[1]. Virtual Water

[2]. Tony Allan

[3]. Water Security

[4] – Green water

[5] . International Water Management Institute (IWMI)

[6] – Blue water

[7] – Grey water

معرفي آزمون‌هاي ژنتيكي نوين براي شناسائي نقايص ژنتيكي موجود در گاوهاي پروف شده وچگونگي گزارش نتايج اين آزمون‌ها در كاتالوگ‌هاي اسپرم

مقدمه

هرسال، بالغ بر7000 گاو نرآزمون نتاج شده درسرتاسردنيا معرفي مي‌شود، كه تقريبا هزينه هرگاو حدود30000 دلار مي‌باشد و درنهايت به ازاي هرسال 200 ميليون دلار هزينه صرف برنامه هاي آزمون نتاج مي‌شود. درآزمون نتاج، نرهاي جواني كه از نرها و ماده‌هاي با ارزش اصلاحي بالا حاصل شده‌اند، براساس عملكرد 50 الی 100 راس از دخترانشان آزمون مي‌گردند. براي تاييد كانديداها در آزمون نتاج 5 الی6 سال زمان صرف مي‌شود و تنها 10% از نرهاي آزمون شده دريك برنامه اصلاحي انتخاب نهايي مي‌شوند. انتخاب براساس فنوتيپ به دليل آثاري كه عوامل محيطي روي صفت اندازه گيري‌شده دارند و نيز توارث صفات چندژني، اثرمتقابل بين ژن‌ها دريك لوكوس (غلبه) و بين لوكوس‌هاي مختلف (اپيستازي)، با كاهش سودمندي روبروست. درحال حاضر، كاربرد تكنيك‌هاي آماري همچون BLUP امكان جداسازی اثرات محيطي از ژنتيكي را فراهم و در برنامه هاي اصلاحي بسيار سودمند واقع شده‌اند. با این وجود، اين روش‌ها ژنوتيپ يك فرد را ناشناخته باقي مي‌گذارند و به صورت يك جعبه سياه به آن مي نگرند. روش مناسب دراستراتژي‌هاي اصلاحي، تركيب اطلاعات حاصل از نشانگرهاي ژنتيكي با روشهاي آماري مي باشد، كه باعث افزايش دقت و كاهش فاصله نسل و نهايتاً افزايش پاسخ به انتخاب مي گرددد. امروزه دركاتالوگ‌هاي جديد انتخاب اسپرم شركت‌هاي خارجي، علاوه براطلاعات مندرج هميشگي همچون خصوصيات تيپ (قد وقامت، عمق پستان، اندازه بدن، ارتفاع پستان، نحوه استقرار پستانك‌ها، عرض لگن، رباط‌هاي نگهدارنده پستان)، صفات توليدي (ميانگين توليد شيردختران، ارزش ارثي چربي و ارزش ارثي شير) واطلاعاتي چون تعداد سلول‌هاي سوماتيك، امتياز آسان زائي، تعداد گله و تعداد دختران، به طور قابل توجهي آزمون‌هاي ژنتيك مولكولي و نتايج حاصل از بررسي احتمال وجود  نقايص ژنتيكي در اسپرم‌ گاوهاي نر پروف شده درج گرديده است. اين مقاله سعي دارد در يك بررسي اجمالي خوانندگان را با اين نقايص و بيماري‌هاي ژنتيكي آشنا سازد و همچنين نحوه كدگذاري آنها در كاتالوگ‌هاي معرفي اسپرم را نشان دهد.

 

1-ژنوتيپ كاپاكازئين Kappa casein یا K-casein

كاپاكازئين يكي ازمهم‌ترين پروتئين‌هاي شير با 169 اسيد آمينه و وزن مولكولي 19800دالتون مي‌باشد. مقدار پنير توليدي دركارخانجات به طورمستقيم به خصوصيات كاپاكازئين شير بستگي دارد. در واقع، مايه پنير (Rennet) فقط كاپاكازئين را سوبسترا قرارمي‌دهد و آن را به دو قسمت (يك بخش كوچك كه 5% كازئين اوليه را دارد و يك بخش بزرگتر كه پاراكاپاكازئين است) تقسيم مي‌كند. پاراكاپاکازئين حاصل از عمل مايه پنير در برابر يون كلسيم حساس بوده و رسوب مي كند. تجزيه كاپاكازئين باعث به‌هم خوردن تعادل بارهاي الكتريكي شده و به دنبال آن مهاجرت كازئين به فاز محلول عامل اصلي و ضروري براي منعقد شدن شير است.

شناسائي جهش‌هاي موجود در ژن كاپاكازئين كه داراي 5 اگزون مي‌باشد، با تكنيك PCR-RFLP امكان پذيرمي‌باشد. آللB  ژن كاپاكازئين كه حاصل جهش نقطه‌اي سيتوزين به جاي تيمين در اگزون چهار مي‌باشد، موجب بالا رفتن راندمان تبديل شير به پنيرمي شود. اين امر باعث گرديده كه دامداراني كه شير تولیدی را براي كارخانجات پنيرسازي می‌فرستند، می‌توانند از اسپرم‌هاي با ژنوتيپ BB يا AB استفاده نمايند تا فراواني اين آلل را درگله‌ها بالا برده و به مرور زمان فراوانی نسبی این ژنوتيپ مفيد در گله افزايش يابد.

2-بيماري ژنتيكي BLAD

BLAD یاBovine Leucocyte Adhesion Deficiency  یک بيماري کشنده در حالت اتوزومي مغلوب است، که موجب مرگ زودرس جنين می‌شود. نشانه‌های آن شبیه بيماري‌هاي عفوني همچون اسهال گوساله و پنوموني است و تاخيردر بهبودي جراحات حاصله دارد كه متخصصین دامپزشكی را دچار اشتباه در تشخيص نموده و تجويز بي ‌مورد دارو وآنتي بيوتيك دربسياري از موارد مشاهده شده است. در اين اختلال ژنتيكي گليكو پروتئين‌هاي موجود در غشای سطحي نوتروفيل‌ها قادر به مهاجرت به محل هاي درگيربا عفونت در بدن حيوان نبوده و قدرت چسبندگي خود را به عوامل خارجي از دست داده و اختلال در سيستم ايمني ایجاد مي‌شود. عامل اين بيماري موتاسيون در ژنCD18  مي باشد كه در نتيجه اين جهش نقطه‌اي آدنين به گوانين تبدیل شده و متعاقب آن در ساختمان پروتئين گلايسين در موقعيت 128 به اسید آسپارتيك تبديل مي‌شود .تشخيص اين نقص ژنتيكي با استفاده از روشPCR-RFLP و آنزيم‌هاي TaqIوHaeIII و الكتروفورز بر روي ژل اكريل‌آميد امكان پذير است. در كاتالوگ‌هاي اسپرم كدBL مخففBLAD carrier  و كد TL مخففCarrier of Blad Test Free as  مي باشد .حالت هموزيگوت مغلوب به علت مرگ زودرس جنيني قابل تعيين كد نمي باشد.

  • نقص ژنتيكي کوتولگی آکوندرپلازی Achondroplasia

گوساله هاي تحت تاثير اين نقص ژنتيكي داراي ستون فقرات كوتاه، فتق مغابني، پيشاني گرد و برجسته، استخوان كام شكاف‌دار و پاهاي خيلي كوتاه مي‌باشند. ژنوتيپ هوموزيگوت اين نقص تحت عنوان Bulldog و حالت هتروزيگوت  Dexters و هموزيگوت‌هاي طبيعي Kerrys شناخته مي‌شوند. حدود يك چهارم از جنين‌هاي بولداگ بعد از مرگ در رحم مادرطي ششمين تا هشتمين ماه جنيني سقط مي‌شوند و اين عارضه با تجمع مقدار زيادي از مايع آمنيوتيك در رحم مادر پدیدار مي‌شود. حالت‌هاي مشابهی در نژادهاي جرسي و هرفورد مشاهده شده است. نحوه توارث اين عارضه به صورت نيمه غالب و براي داشتن اثر كشندگي وجود دو ژن لازم مي‌باشد. اخيراً ارتباط 68 ماركر ميكروساتلايت با بولداگ در استراليا بررسي شده است و مشخص گرديده است كه يك مضاعف شدن 4 جفت بازي با تواليGGCA  در ژن كانديد براي Bulldog عامل اصلي اين نقص مي باشد. با وجود اين كشف هنوز آزمايشگاه‌هاي فعال براي شناخت اين عارضه از افشای جزئيات PCR و مشخصات ژن مسئول و توالي آن خودداري مي‌كنند وآن را به سان يك فن معادل كيمياگري درگذشته دانسته و هزينه‌هاي زيادي براي انجام اين تست از كشورهاي ديگر مطالبه مي كنند. در هر حال، دركاتالوگ‌هاي اسپرم كدBD گاونرحاوي نقص ژنتیکی آکوندرا مشاهده مي‌شود.

تصویر شماره 1- گوساله‌ایی که دارای نقص ژنتیکی آکوندرا می‌باشد

 

4-نقص ژنتيكي چند انگشتي(Syndactyly Mulefoot)

اين عارضه به نقص در پاهاي گوساله‌هاي هلشتاين اطلاق مي‌شود و در آن معمولاً پا ها داراي دو انگشت مي باشد و عامل اين عارضه يك ژن مغلوب مي باشد و عموماً پاهاي جلویي را تحت تأثير قرار مي‌دهد. ژن مسئول چند انگشتي روی كروموزم 15 قرار گرفته و چندين ماركر مبتنی بر DNA داراي پيوستگي با اين ژن شناخته شده است. در كاتالوگ‌هاي اسپرم، MF نشان‌دهنده حیوان حامل اين ژن و كد TM براي گاوهاي نر فاقد اين نقص مي باشد.

 

تصویر شماره 2- گوساله‌ایی با نقص ژنتیکی چند انگشتی (Syndactyly Mulefoot)

5-عارضه ژنتيكي DUMPs

اين نقص اولين بار در آفريقاي جنوبي در گله هاي تحت پوشش تلقيح مصنوعي مشاهده گرديد كه هنوز در اين گله ها مي‌توان نتاج حاوي اين نقص را مشاهده نمود. DUMPs  از عبارتDificiency Uridine Monophate Sythatse مشتق شده است. در گاو حداقل 20000 آنزيم متفاوت كشف شده است كه فرایندهایی مانند رشد، حركت، شيردهي، توليدمثل و ساير فرآيندهاي بيولوژيك را امكان‌پذير مي‌سازد. اختلال در هر يك از اين آنزيم‌ها باعث ايجاد بیماری و مشکل در گاوهاي شيرده مي‌گردد. بيش از 200 اختلال آنزيمي در انسان منشأ ژنتيكي داشته كه 7 نوع آن به طور شايع درگاو ديده شده است. يكي از اين موارد كه اخيراً توجه دانشمندان را به خود جلب نموده است DUMPs مي‌باشد. اين بیماری يك نقص ژنتيكي درگاوهاي هلشتاين مي‌باشد و اختلالي است كه در آنزيم یوريدين مونوفسفات سنتتاز رخ مي‌دهد. اين آنزيم در همه سلول‌هاي بدن يافت مي شود.

UMPs آنزيم مسئول تبديل یورتيك اسيد به یوريدين مونوفسفات UMP است، كه براي تشكيل بازهاي پيريميدنی ضروري مي‌باشد. اين آنزيم دو سيستم آنزيمي را كنترل مي كند: آنزيم اول یورتيك فسفوريبوزيل ترانسفراز و ديگري یورتيك مونو فسفات دكربوكسيلاز مي‌باشد. اين دو آنزيم مراحل نهایي ساخت پيريميدن‌ها را كنترل می‌کنند. ازآن‌جا كه پيريميدن‌ها اجزای ضروري و اساسي سنتز اسيدهاي نوكلئيك هستند، نقص در سنتز اين آنزيم‌ها مي‌تواند سنتز پيريميدن را متوقف سازد. اين نقص ژنتيكي به صورت يك صفت اتوزومي مغلوب همانند بيماري چند انگشتي انتقال مي‌يابد. در هنگام تلاقي يك فرد نرمال با يك فرد حامل، بدون توجه به جنسيت نتاج، نيمي از نتاج طبيعي و نيمي ديگر حامل اين نقص خواهند بود. اگر دو گاو حامل ژن با هم تلاقي يابند، پيش بيني می‌شود يك چهارم نتاج نرمال و يك دوم ناقل و يك چهارم هموزيگوت مغلوب شوند. جنين‌هاي هموزيگوت از لحاظ اين بيماري به صورت نارس متولد شده و عمدتاً هنگام تولد با جنين مرده همراه‌ هستند. درنتيجه هزينه زيادي جهت تلقيح متعدد و فاصله گوساله زائي طولاني تر از حد معمول در گله در اثر این نقص ژنتیکی قابل انتظار است. اين عارضه مختص گاوهاي هلشتاين است و در نژادهاي ديگر مشاهده آن تقريباً بعيد به نظر مي‌رسد.

از لحاظ تفاوت‌هاي فنوتيپي هيچ تفاوتي از لحاظ وزن تولد، اندازه بدن و رشد بين دام حامل ژن این عارضه با دام نرمال وجود ندارد. تنها تست PCR متمايز كننده گاو حامل از گاوهاي سالم مي‌باشد. وقتي گاونر سالم با ماده حامل در دومين شيردهي يا شيردهي هاي بعدي تلاقي مي‌يابد، فاصله گوساله زائي 37 روز طولاني‌تر از گاوهاي ماده سالم هم گله‌اي مي‌شود و در اولين شيردهي ماده‌هاي حامل اين نقص داري فاصله گوساله زائي با 23 روز كوتاه‌تر از هم گله‌هاي سالم مي‌شوند. اين عارضه را نمي‌توان عهده دار و مسئول تمام مسایل و مشكلات مربوط به توليد مثل دانست، اما بي‌شك يكي از اصلي‌ترين علت‌هاي اختلات توليد مثلي محسوب مي‌شود. از لحاظ توليد شير گاوهاي ماده حامل اين نقص داري توليد شير طبيعي مي‌باشند. با این‌وجود، از لحاظ تركيبات شير در گاوهاي حامل، مقدار اسيد یورتيك بيشتر از حد طبيعي مي‌باشد و ميزان اين آنزيم در گاوهای حامل نصف گاوهاي سالم مي‌باشد. اين نقص ژنتيكي در گاوهاي هلشتاين باعث تأخير در فحلي متعاقب تلقيح و در نتيجه تولد زودرس و مرگ جنين و سنتز ناكافي ريبونوكلئوتيدها در جنين درحال رشد مي شود. جهش مرتبط با اين عارضه در ژن UMPs شناخته شده است، كه باعث ايجاد يك كدون توقف در پروتئين نابالغ ايجاد كننده اين آنزيم مي‌شود. اين موتاسيون از طريقPCR-RFLP و آنزيمAvaI  در كدون 405 و پاليندروم gtca و جايگزيني سيتوزين به جاي تيمين قابل تشخيص مي‌باشد. در كاتالوگ‌هاي انتخاب اسپرم، كد DP ناقلين اين عارضه و كد TD گاوهاي نر فاقد اين عارضه را نشان مي‌دهد.

 

6-بيماري ژنتيكي CVM یا Complex Vertebral Malformation

جديدترين عارضه ژنتيكي در گاوهاي هلشتاين كه در سال 2000 توسط دانشمندان دانماركي تشخيص و گزارش شد CVM مي باشد. اين بيماري عامل سقط و مرگ وميرجنين و زايمان گوساله مرده مي‌باشد. در اين عارضه معمولا گوساله مرده 1-2 هفته زودتر از موعد و همراه با اختلالاتي همچون پاهاي بد شكل و گردن كوچك‌تر از حد طبيعي متولد مي‌شود. در حال حاضر، اين نقص ژنتيكی در گاوهاي هلشتاين گزارش شده و در نژادهاي ديگر گزارش نشده است. هنوز اين نقص ژنتيكي در بسياري از گاوهاي پروف شده در جهان آزمون نشده است. بسياري از گاوهاي نر حامل الل نامطلوب اين ژن همزمان حاوي ژن‌هاي متعدد ديگري هستند كه اثر مثبتی روي توليد شير و درصد تركيبات شير و ساير صفات كليدي دارد. به بیان ديگر، اين ژن معيوب همبستگي مثبت با ژن‌هاي مسئول صفات توليدي دارد. گاوهای حامل ژن CVM به‌طور معني داري وضعیت بازگشت به فحلي و نياز به سرويس دهي مجدد مناسب‌تری نشان مي‌دهند. گزارش شده كه 260-300 روز بعد از اولين تلقيح 83% جنين‌هاي حاوي ژنوتيپ مبتلا به CVM قبل از تولد به طور معني داري سقط مي‌شوند. لذا احتمال ذبح گاوهاي ماده مبتلا به اين عارضه به دلیل مرده‌زایی متعدد بالاست. هنوز كشور دانمارك جزئيات اين تست و حتي نام ژن عهده دار اين عارضه را فاش نساخته است. اخيرا كاتالوگ‌هاي مربوط به شركت Semex كانادا گاوهای عاري از اين عارضه را با كد TV و ناقلين را با كدCV  نشان داده است.

 

تصویر شماره 3- نقص ژنتیکیCVM

جدول شماره 1 – لیست اسامی برخی از گاوهایی که ناقل CVM نیستند.

Abruzzi-RF Donjuan Lake John

 

Saratoga

 

Addison

 

Dustin

 

Lars 43

 

Sinatra

 

Sinatra

 

Amarillo

 

Eros 68

 

Laurenzo

 

Slogan

 

Archibald

 

Eros 94

 

Lexus

 

Sparta-RF

 

Bea Sheik

 

Eshof 1

 

LF Ceasar

 

LF Ceasar

 

Spirando

 

Spirando

 

Beautiful-R

 

Fari Wayne

 

Lima-R

 

Stadel-R

 

Stadel-R

 

Bernard

 

Ferdinand-R

 

Linde Alfred

 

Stallone-R

 

Bertrand

 

Festival

 

Linde Valiant 2

 

Stefano

 

Bloke

 

Flash

 

Lord Bailey

 

Sugar-R

 

Boppe

 

Galazon

 

Luxemburg

 

Sunny Boy

 

Bos Heart

 

George-R

 

Major

 

Super Rocket

 

Car. Amos

 

Geremjo

 

Marker

 

Swamo Jewel

 

Cash

 

Gladstone

 

Match 2-R

 

Swinger

 

Cashflow

 

Meadow

 

Grandprix

 

Meadow

 

Tiede 21

 

Cassius-R

 

Graton

 

Melchior

 

Topkid

 

Cello

 

Hamer

 

Nordkap

 

Tulip-R

 

Celsius

 

Herald

 

Novalis

 

Valdez

 

Chrissy

 

Hodges

 

Omar

 

Valentein 3

 

Clever 4

 

Hokes

 

Renovist S 11

 

Hudson

 

Wallace

 

Coba Boy

 

Webster

 

White Wonder-R

 

Yava-RF

 

Dakota-R

 

Redford-R

 

Imanuel

 

Proud

 

 

 

جدول شماره 2- لیست برخی از گاوهایی که ناقل CVM هستند.

 

Aldo

 

Jabot

 

Red Star-R

 

Apollo

 

Jimtown

 

Rocker

 

Bentley

 

Jonald

 

Royal

 

Bobstar 50

 

Labelle

 

Russel

 

Bongo

 

Largo

 

Sierra

 

Boudewijn

 

Lava

 

Simon

 

Crosby

 

Lord Lily

 

Sneeky

 

Dacca

 

Maistein

 

Spiceman

 

Glandorf

 

Marconi

 

Tornedo

 

Glorybox

 

Osmond

 

 

 

 

  1. نتیجه گیری

 

نقايض ژنتيكی اشاره شده تنها نقايص موجود در گاوهاي هلشتاين نبوده و روش‌هاي مبتني بر ژنتيك مولكولي درحال توسعه وگسترش مي‌باشد. طبق گزارش‌ شرکت نهاده‌هاي دامي جاهد كه عهده دار واردات اسپرم و معرفي گاوهاي پروف شده توليد داخل مي باشد، از سال 69 تا سال 96 حدود 58 گاو پروف شده داخلي جهت توليد اسپرم كانديد شده و 598478 دوز اسپرم از خارج وارد شده است. با توجه به اين‌كه اكثر جزئيات تشخيص بيماري‌هاي ژنتيكي از سوي كشورهاي توليد كننده اسپرم محرمانه مانده است، احتمال ورود اين نقايص به كشور دور از ذهن نیست. اميد است كه مرکز اصلاح نژاد كشور در جهت شناسائي و حذف اين نقايص ژنتيكي گام‌هاي اساسي و مثبتي بردارد. به‌طور کلی، داشتن یک شناخت کلی از بیماری‌های ژنتیکی گاو‌ها برای هر پرورش دهنده‌ای ضروری است. در نتیجه، برای ارتقای بهداشت و تولید پایدار در صنعت دامپروری، همیشه باید برای هر مشکلی آماده بود. این شناخت می‌تواند در تشخیص زودهنگام و جلوگیری از گسترش بیماری‌ها تأثیرگذار باشد. بهبود این جنبه‌ها نه تنها به بهبود وضعیت سلامت گله کمک می‌کند، بلکه به بهره‌وری و سودآوری بخش دامداری نیز کمک خواهد کرد.

Reference

 

  1. Adnane M, Kelly P, Chapwanya A, Meade KG, O’Farrelly C. Improved detection of biomarkers in cervico-vaginal mucus (CVM) from postpartum cattle. BMC Veterinary Research. 2018 Dec;14:1-6.
  2. Dalton JC, Nadir S, Bame JH, Noftsinger M, Nebel RL, Saacke RG. Effect of time of insemination on number of accessory sperm, fertilization rate, and embryo quality in nonlactating dairy cattle. Journal of Dairy Science. 2001 Nov 1;84(11):2413-8.
  3. Seidel Jr GE. Update on sexed semen technology in cattle. Animal. 2014 May;8(s1):160-4.
  4. Schwenger B, Schöber S, Simon D. DUMPS cattle carry a point mutation in the uridine monophosphate synthase gene. Genomics. 1993 Apr 1;16(1):241-4.
  5. Malher X, Beaudeau F, Philipot JM. Effects of sire and dam genotype for complex vertebral malformation (CVM) on risk of return-to-service in Holstein dairy cows and heifers. Theriogenology. 2006 Apr 1;65(6):1215-25.
  6. Martynov NA, Zaitseva OS, Sokolova OV, Zubareva VD. ANALYSIS OF THE FREQUENCY OF DISTRIBUTION OF CVM, BY BLAD IN CATTLE POPULATIONS. ИННОВАЦИИ И ПРОДОВОЛЬСТВЕННАЯ БЕЗОПАСНОСТЬ.:119.
  7. Türkmen D, Demir E, Bilginer Ü, Karslı T. Investigation of Some Autosomal Recessive Inherited Diseases (BLAD, DUMPS, CVM, and FXID) in Holstein Cattle. Livestock Studies. 2023;63(2):87-91.

شناسایی و ارزیابی بهترین حیوانات: نسبت کلیبربه عنوان یک معیار انتخاب مناسب در گوسفند نژاد لری بختیاری

مقدمه

گوسفند لری بختیاری یکی از نژادهای دنبه­دار ایرانی است که بیش از یک میلیون رأس آن در استان چهارمحال و بختیاری و استان­های همجوار پرورش می­یابد. هدف اصلی از پرورش گوسفندان این نژاد تولید گوشت و پشم در شرایط پرورش عشایری و سنتی می­باشد. به دلیل اینکه بیشترین درآمد پرورش­دهندگان این نژاد از تولید بره تأمین می­گردد، لذا صفات تولید مثلی و رشد در این نژاد از اهمیت ویژه­ای برخوردارند. پژوهشگران مختلف اهداف انتخاب جداگانه­ای را برای قوچ­ها و میش­ها به منظور افزایش بهره­وری پیشنهاد کرده­اند، به­طوری که در قوچ­ها صفات اقتصادی رشد و در میش­ها صفات تولیدمثلی به عنوان اهداف انتخاب در نظر گرفته شده است (1).

در نژادهای گوسفند گوشتی و دو منظوره از وزن بدن در مراحل تولد، شیرگیری، شش ماهگی، یک سالگی و همچنین سرعت رشد به عنوان معیار انتخاب برای افزایش بازدهی اقتصادی سیستم پرورش استفاده می شود. بادن هورست در تحقیق خود در گوسفند آفرینو مدعی شده است که انتخاب بر اساس سرعت رشد سبب افزایش اندازه بالغ حیوان می گردد و در نتیجه احتیاجات نگهداری افزایش یافته و بازدهی سیستم پرورش کاهش می‌یابد. با وجود این، مشکلی که در بین اکثریت پرورش دهندگان نژادهای گوشتی و دو منظوره گوسفند در شرایط پرورش مرتعی وجود دارد، عدم شناخت از یک معیار انتخاب مناسب برای صفات رشد می­باشد (2).

در گوسفندان گوشتی و دو منظوره، 80 درصد درآمد دامدار از پرورش بره یا تولید گوشت حاصل می­شود و انتخاب بر صفات رشد متمرکز می‌شود. در گله های داشتی انتخاب برای وزن بدن و یا سرعت رشد می­تواند سبب افزایش ذخیره چربی در بدن و وزن تولد فرزندان گردد. بنابراین، لازم است در انتخاب مراقبت­هایی برای جلوگیری از افزایش وزن تولد (سخت­زایی) و افزایش وزن بالغ (کاهش باروری و افزایش احتیاجات نگهداری) حیوانات صورت پذیرد و بجای و یا همراه با صفات رشد و وزن بدن معیار انتخاب دیگری به منظور افزایش بهره­وری در نظر گرفته شود (3). نتایج تحقیقات گذشته نشان می­دهد که بازده خوراک مصرفی معیار انتخاب قابل قبول­تری نسبت به وزن بدن برای صفات رشد بوده و اثر قابل توجهی بر بازدهی کل سیستم پرورش می­تواند داشته باشد.

در همه روش­های پرورش گوسفند معمولاً تأمین خوراک مصرفی از اقلام هزینه­ای عمده می­باشد. از طرف دیگر اندازه­گیری مقدار خوراک مصرفی هر حیوان حتی در شرایط غیرمرتعی بسیار مشکل و پرهزینه بوده و در روش پرورش گوسفند در مرتع تقریباً غیرعملی است. لذا انتخاب مستقیم برای بهبود خوراک مصرفی عملاً مقدور نبوده و بایستی روش­های غیرمستقیم انتخاب برای آن تحقیق شود.

نسبت کلیبر (Kleiber Ratio)

در سال 1936 میلادی، دانشمندی به نام کلیبر نسبت اضافه وزن روزانه به وزن متابولیکی حیوان () را به عنوان یک معیار انتخاب برای اندازه­گیری غیرمستقیم بازدهی خوراک مصرفی پیشنهاد کرد. امروزه نسبت کلیبر توسط محققین مختلف به عنوان معیار انتخاب جهت افزایش بازدهی تولید در انتخاب ژنتیکی مورد استفاده قرار می‌گیرد (4). از مزیت­های نسبت کلیبر سهولت محاسبه آن در شرایط پرورش مرتعی، همبستگی مثبت با افزایش وزن روزانه و عدم وجود تأثیر منفی بر باروری و دوام حیوان در گله می­باشد.

در یک آزمایش تغذیه انفرادی روی بره­های نر گوسفند نژاد آفرینو، بادن هورست همبستگی 87/0 را بین نسبت کلیبر و بازدهی خوراک مصرفی (افزایش وزن به ازای هر واحد خوراک مصرفی) برآورد کرد. همچنین، در این آزمایش همبستگی بین افزایش وزن روزانه و بازدهی خوراک مصرفی 64/0 برآورد شد که در مقایسه با  افزایش وزن روزانه، نسبت کلیبر با دقت بالاتر از 36% بازده خوراک مصرفی را پیش­بینی می­نماید.

جدول 1 ضرایب وراثت­پذیری و همبستگی فنوتیپی و ژنتیکی بین صفات مطالعه شده در یک آزمایش تغذیه انفرادی بر روی 60 رأس بره نر گوسفند لری بختیاری بمدت 126 روز را نشان می­دهد. در این آزمایش همبستگی فنوتیپی بین نسبت کلیبر و افزایش وزن روزانه با بازده خوراک مصرفی  به ترتیب 99/0 و 98/0 برآورد گردید (1).

جدول 1- وراثت­پذیری و همبستگی­های فنوتیپی و ژنتیکی صفات رشد و بازده خوراک مصرفی در بره­های نر گوسفند لری بختیاری

KR FE ADG FW WW BW
035/0- 16/0 12/0 30/0 32/0 18/0 BW
212/0- 11/0 15/0 62/0 13/0 17/0 WW
49/0 75/0 80/0 56/0 73/0 43/0 FW
91/0 98/0 74/0 93/0 28/0 43/0 ADG
92/0 68/0 1 92/0 27/0 51/0 FE
59/0 99/0 98/0 83/0 014/0- 40/0 KR

BW= وزن تولد، WW= وزن از شیرگیری، FW= وزن نهایی، ADG= افزایش وزن روزانه، FE= بازده خوراک مصرفی و KR= نسبت کلیبر.

اعداد روی قطر ضرایب وراثت­پذیری، اعداد بالای قطر همبستگی­های فنوتیپی و اعداد زیر قطر همبستگی­های ژنتیکی.

 

در این مطالعه، وراثت­پذیری نسبت کلیبر (59/0) نسبتاً مشابه با وراثت­پذیری بازده خوراک مصرفی (68/0) برآورد گردید، که نشان دهنده سهم بالای واریانس ژنتیکی و موفقیت در صورت انتخاب بر روی این صفات است.

چنانچه برای وزن از شیرگیری و یا افزایش وزن روزانه انتخاب صورت گیرد، وزن تولد و سایر اوزان بدن به دلیل همبستگی بالا بین وزن از شیرگیری و یا افزایش وزن روزانه با این صفات، افزایش می­یابند. با توجه به همبستگی کم که بین نسبت کلیبر و وزن تولد مشاهده می­شود، در صورتی که انتخاب بر مبنای نسبت کلیبر انجام شود، وزن تولد تغییر قابل توجهی نخواهد داشت. همبستگی­های فنوتیپی و ژنتیکی بین نسبت کلیبر و بازده خوراک مصرفی با سایر صفات دارای روند مشابهی است. تنها مورد اختلاف همبستگی با وزن در پایان آزمایش است، بدین ترتیب که افزایش در بازده خوراک مصرفی به مقدار بیشتری وزن در پایان آزمایش را افزایش می­دهد.

علاوه بر این نسبت کلیبر با بازده خوراک مصرفی و افزایش وزن روزانه همبستگی­های فنوتیپی (91/0 و 92/0) و ژنتیکی (98/0 و 99/0) مشابهی نشان داد و این در حالی است که نسبت کلیبر در مقایسه با بازده خوراک مصرفی و افزایش وزن روزانه همبستگی کمتری با وزن در پایان آزمایش دارد.

نتیجه‌گیری

براساس نتایج این تحقیق و گزارش­های منابع علمی نسبت کلیبر مزیت بیشتری نسبت به افزایش وزن روزانه، به عنوان یک معیار انتخاب غیرمستقیم در اندازه­گیری بازده خوراک مصرفی در گوسفند لری بختیاری دارا می­باشد و انتخاب براساس این معیار به صورت غیرمستقیم منجر به بهبود بازدهی خوراک مصرفی در گله و سهولت انتخاب قوچ در نژادهای گوسفند بومی ایران خواهد گردید.

منابع:

1- اسدی خشویی و همکاران. 1378. ارزیابی نسبت کلیبر (Kleiber ratio) به عنوان یکی از معیار های انتخاب قوچ در گوسفند نژاد لری بختیاری. مجله علوم کشاورزی ایران. 30(4). ص 649-655.

2- Badenhorst, M. A., J. J. Olivier, S. J. Schoeman & G.J. Delport. 1991. Invetigation of selection criteria for afrino sheep. Genetic parameters of growth and wool traits. S. Afr. J. Anim. Sci. 21(3):162-165.

3- Bergh, L., M. M. Scholtz & G. J. Erasmus. 1992. Identification and assessment of the best animals:The Kleiber Ratio as a selection criteria for beef cattle. Proc. Aust. Assoc. Anim. Breed. Genet. 10: 338-340.

4- Tanıs, A. N., & Keskin, I. (2025). Assocıatıon between growth hormone gene polymorphısm and some growth traıts in Akkaraman and Anatolian Merino sheep. Molecular Biology Reports52(1), 54.

 

 

تاثیر ژن FecB بر صفت دوقلوزایی و وزن تولد در گوسفند افشاری

مقدمه

نزدیک به 50 میلیون گوسفند از بیش از 20 نژاد مختلف در ایران وجود دارد(4). بازدهی سیستم های پرورش گوسفند را می‌توان از راه‌هایی چون افزایش تعداد قل ها، وزن تولد بره، تولید شیر و کیفیت و کمیت پشم بهبود بخشید (6). بنابراین بهبود ژنتیکی در صفات رشد و تولید مثل از جمله اهداف اصلی در پرورش گوسفند است(5). فروش بره در صنعت گوسفنداری ایران منبع اصلی درآمد برای تولیدکننده محسوب می شود و محصولات دیگر در درجه دوم اهمیت هستند (3).

تا کنون چند ژن بزرگ اثر در ارتباط با صفت دوقلوزایی در گوسفند شتاسایی شده است که این ژن‌ها تاثیر معنی داری بر عملکرد تولید مثلی گله های گوسفند دارند. ژن FecB  یا ژن گیرنده پروتئین مورفوژنیک استخوان به عنوان موثرترین ژن در بروز صفت دوقلوزایی شناخته شده است (1). ژن FecB یک ژن اتوزومی است که بر میزان تخمک گذاری اثر افزایشی دارد و موجب بروز صفت دوقلوزایی می شود. یک نسخه از این ژن باعث افزایش میزان تخمک‌گذاری تقریبا به میزان 5/1 و دو نسخه از آن باعث افزایش حدود سه تخمک در هر بار تخمک‌گذاری می‌شود. این افزایش تخمک‌گذاری باعث افزایش تعداد بره ها درهر فصل بره‌زایی به ترتیب به میزان یک و 5/1 می شود (2).

 

مواد و روش­ها

درمطالعه ی حاضر، به منظور بررسی اثر ژن FecB بر دوقلوزایی و وزن تولد بره‌ها، رکورد 15773 زایش گوسفندان افشاری که 2579 زایش مربوط به دام‌های ژن دار هتروزیگوت بود، طی سال های 1401 و 1402 در یک واحد بزرگ خراسان رضوی با رمه های مختلف مورد بررسی قرار گرفت.

آماده سازی و ویرایش داده ها به وسیله ی نرم افزارMicrosoft Office 2010  انجام شد. ویرایش داده ها به صورت حذف داده های پرت انجام شد و انطباق پراکنش صفات با توزیع نرمال و حفظ داده های بیشتر با رویه Univariate نرم افزار SAS  انجام گرفت. تجزیه آماری با استفاده از رویه مدل خطی عمومی GLM  نرم افزار 9.0SAS انجام شد. جهت تجزیه آماری صفت وزن تولد از مدل زیر استفاده شد.

 

y_ijklm=µ+〖herd〗i+〖year〗j+〖sea〗k+ type l+〖gen〗m + 〖sex〗n  + e_ijklmn

اجزای مدل:

امین حیوان m = مشاهدات مربوط به صفت وزن تولد در y_ijklm

= µ   میانگین جامعه

امین i=〖 herd〗_iاثر ثابت  گله

〖year〗j  J=امین اثر ثابت سال زایش

k =〖sea〗_k امین اثر ثابت فصل زایش

l = type_l امین اثر ثابت نوع تیپ تولد

m =〖gen〗_m امین اثر ثابت ژن دار و بدون ژن بودن FecB

n =〖sex〗_n امین اثر ثابت جنس بره

=e_ijklmn اثر باقی مانده

 

نتایج و بحث

اثرات گله، فصل زایش، جنس بره ، تیپ تولد و ژن FecB بر وزن تولد بسیار معنی دار بود. (P<0.01).  نتایح نشان داد  5/67 درصد از گوسفندان بدون ژن تک قلو و 5/32 درصد دو قل و بیشتر زایش داشتند، در حالیکه گوسفندان ژن دار 25 درصد تک قلو و 75 درصد دو قل و بیشتر زایش داشتند. به عبارت دیگر، وچود ژن FecB باعث افزایش دو برابری دوقلوزایی گردید. میانگین تصحیح شده وزن تولد قل‎های اول تا چهارم به ترتیب عبارت بودند: 5/0±7/3 و41/0±3 و 29/0±4/2  و 1/0±1/2 کیلوگرم. به طوری‌که با افزایش تعداد قل ها وزن تولد بره‌ها کاهش یافته است. اما نکته قابل توجه در جدول 1 نشان داده شده است. نتایج نشان داداگر چه تفاوت وزن تولد بره های با ماردان بدون ژن با مادران ژن دار هترو 800 گرم است، اما در میانگین تصحیح شده براساس جنس بره، تیپ تولد و فصل زایش این اختلاف به 200 گرم کاهش یافته است. بنابراین، می توان ضمن استفاده از این ژن در وزن گیری بهتر بره ها با مدیریت گله آن را جبران نمود.

 

جدول 1 :میانگین معمولی و حداقل میانگین مربعات وزن تولد بره ها در میش های ژن دار و بدون زن

وزن تولد بدون ژن ژن دار اختلاف
میانگین معمولیkg 4/4 6/3 800 گرم
میانگین تصحیح شده kg 4 8/3 200 گرم

 

نمودار 1 : میانگین و حداقل میانگین مربعات وزن تولد در ماههای مختلف زایش

 

نمودار فوق بیانگر میانگین وزن تولد معمولی و تصحیح شده طی ماه‌های مختلف زایش است. همان‌طورکه مشاهده می‌شود بیشترین کاهش وزن تولد مربوط به زایش‌های ماه مهر و آبان است، که به نظر می رسد عامل اصلی آن تنش حرارتی باشد که در فصل تابستان در زمان آبستنی، دام با آن مواجه بوده است. بنابراین، توصیه میشود که با کنترل تنش حرارتی و نصب سایبان بتوان تا حدودی از تنش حرارتی جلوگیری به عمل آورد.

 

منابع

 

1-Etlik, O., Koksal, V., Arican-Baris,S. T. and Baris,I.  (2011). Development and validation of a cost- effective in house method, tetra primer ARMS PCR assay, in genotyping of seven clinically important point mutations. Molecular and Cellular probes, 25(4), 177-181.

2- Findlay, J. K., Drummond, A. E., Dyson, M. L., Baillie, A. J., Robertson, D. M. and Ethier, J. F. (2002). Recruitment and development of the follicle; the roles of the transforming growth factor-β superfamily. Molecular and cellular endocrinology, 191(1), 35-43.

3- Rashidi A., Mokhtari M. S., Safi Jahanshahi A. and Mohammad Abadi M. R. 2008. Genetic parameter estimates of pre-weaning growth traits in Kermani sheep. Small Ruminant Research, 74: 165–171.

4-Vatankhah M., Moradi M., Nejati Javaremi A., Mireaei- Ashtiani S. R. and Vaez-Torshizi R. 2004. A review of sheep breeding in Iran. Proceedings of the First Congress on Animal and Aquatic Sciences, University of Tehran, Iran, pp. 591–597.

5-Vatankhah M. and Talebi M. A. 2008a. Genetic parameters of body weight and fat-tail measurements in lambs. Small Ruminant Research, 75: 1–6.

6-Yazdi M. H., Engstrom G., Nasholm A., Johansson K., Jorjani H. and Liljedahl L. E. 1997. Genetic parameters for lamb weight at different ages and wool production in Baluchi sheep. Journal of Animal Science, 65: 247–255.

 

 

 

Effect of FecB gene on twinning trait and birth weight in Afshari sheep

 

Mohsen Dadar1*, Hossein  Omidi  Mirzaei2

 

1 Animal Science Research Department, Isfahan Agricultural and Natural Resources Research and Education Center, AREEO, Isfahan, Iran (mohsenedadar@yahoo,co,uk)

 

2 Animal Science Research Department, Isfahan Agricultural and Natural Resources Research and Education Center, AREEO, Isfahan, Iran

 

Abstract

The efficiency of sheep breeding systems can be improved by increasing the number of lambs, lamb birth weight, milk production and wool quality and quantity. Therefore, genetic improvement in growth and reproduction traits is one of the main goals in sheep breeding. FecB gene or bone morphogenic protein receptor gene is known as the most effective gene in the occurrence of twinning trait. In the present study, in order to investigate the effect of FecB gene on twinning and birth weight of lambs, the records of 15773 births of Afshari sheep, of which 2579 births were related to animals with heterozygous gene, were examined during the years 1401 and 1402. The effects of herd, calving season, lamb gender, birth type and FecB gene on birth weight were significant. (p<0.01). FecB gene mutation has caused a two-fold increase in twins. The biggest decrease in birth weight is related to births in October and November, which seems to be the main cause of heat stress, which the livestock faced in the summer months during the Aistani period. Therefore, it is recommended that by controlling the thermal stress and installing the canopy, it is possible to reduce the thermal stress to some extent.

 

Keywords: twinning , FecB gene , lamb birth weight

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

استفاده از پودر لارو سوسک زرد آرد، Tenebrio molitor (Coleoptera: Tenebrionidae) در جیره غذایی طیور

مقدمه

نرخ رشد جمعیت در دنیا به مراتب بیشتر از نرخ تولید محصولات کشاورزی است و فقط در کشورهای معدودی تناسب معقولی بین این دو روند دیده می­شود. معمولاً در کشورهای در حال توسعه اختلاف فاحشی بین افزایش جمعیت و میزان تولید محصولات کشاورزی وجود دارد و مردم این کشورها دچار گرسنگی پنهان یا آشکار هستند. به همین دلیل، توسعه پایدار کشاورزی با در نظر گرفتن جمعیت در حال افزایش، نیاز روز افزون برای تامین غذا، خسارت وارده به محیط زیست و بهره برداری بیش از حد از منابع طبیعی، از مقوله‌های بسیار مهم در کشاورزی امروز است. تولید غذا در جهان با چالش‌های تغییر اقلیم و افزایش جمعیت و رقابت برای استفاده از زمین های کشاورزی مرغوب روبه رو است، در حالی که از نظر متخصصین، غذایی سالم است که کمترین مخاطرات زیست محیطی و کمترین بهره وری از منابع غیر قابل تجدید همچون آب را به همراه داشته باشد (فائو، ۲۰۱۷).

یکی از مشکلات اساسی صنعت پرورش و تولید طیور، تهیه خوراک‌هایی است که شامل تمامی مؤلفه‌های غذایی لازم برای پرندگان در طی یک دوره کوتاه مدت باشد (اویگوک و همکاران 2006). مرغ ها برای رشد، تولید گوشت و تخم مرغ به منابع پروتئینی احتیاج دارند. کنجاله سویا و پودر ماهی که به عنوان منابع رایج پروتئینی در خوراک طیور استفاده می‌شوند، قیمت بالا و رو به افزایشی داشته و لذا دسترسی آن‌ها در آینده با محدودیت روبه‌رو است و احیانا وابسته به واردات خواهد بود. همچنین کشت سویا با در نظر گرفتن محدودیت های موجود در منابع آب و خاک با مشکل مواجه است. رقابت بین انسان و حیوانات برای منابع پروتئینی گیاهی نیز یکی دیگر از عواملی است که استفاده از سویا را در جیره طیور محدود می‌کند (پرودنسیوداسیلوا و همکاران ۲۰۱۰; السن و حسن ۲۰۱۲). بنابراین، یافتن یک منبع پروتئینی با کیفیت که قابلیت جایگزینی با منابع پروتئینی رایج را داشته باشد، ضروری به‌نظر می‌رسد.

در طبیعت، حشرات بخشی از وعده غذایی و خوراک روزانه پرندگان هستند، اما در شرایط تجاری تنها پرندگانی که به‌صورت آزاد در مزرعه نگهداری می‌شوند، می‌توانند از حشرات تغذیه کنند. بیشتر گونه های حشرات خوراکی منابع خوبی از اسیدهای آمینه، اسیدهای چرب، مواد معدنی و ویتامین‌ها هستند (فینک ۲۰۰۲). امکان استفاده از حشرات به عنوان بخشی از جیره در مطالعات زیادی تاکید شده است (ون هویس ۲۰۱۳ ;ولدکمپ و همکاران ۲۰۱۲) و به دلیل کیفیت و کمیت بالای محتوای پروتئینی (مکار و همکاران ۲۰۱۴)، رقابت کم با خوراک انسان (بالیتاک و سان ۲۰۱۳) و اثرات اندک بر محیط زیست مورد توجه قرار گرفته است (مکار و همکاران ۲۰۱۴; اونینکس و دبور ۲۰۱۲). همچنین جیره حاوی حشرات باعث کاهش استفاده از آنتی بیوتیک ها در صنعت طیور می­شود و کنترل کننده مقاومت ضد‌میکروبی و تاثیر منفی آن بر سلامت انسان است (ون هویز ۲۰۱۴).

معرفی سوسک‌های تاریکی (Mealworm)

کرم آرد (میلورم) با نام علمیL. Tenebrio molitor، لارو نوعی سوسک بنام سوسک تاریکی، Darkling beetle، یا سوسک زرد آرد هستند که فاقد هر گونه انگل و بیماری شناخته می­شوند. سوسک های تاریکی بومی اروپا هستند ولی اکنون در سراسر جهان پراکنده شده اند. دلیل نام­گذاری این سوسک به Tenebrio به علت تمایل آن­ها به تاریکی است، زیرا آن­ها بیشتر در نقاط تاریک مانند زیر تخته‌سنگ زندگی می­کنند. مراحل زندگی سوسک زرد آرد شامل تخم، لارو، شفیره و حشره­ی بالغ است. از کاربرد­های لارو این حشره می­توان به استفاده در خوراک پرندگان صنعتی و زینتی، غذای آبزیان، خوراک دام، تجدیدکننده­ی زیستی در فضا، استفاده بعنوان طعمه در پرورش حشرات مفید و عقرب‌ها، تولید بیودیزل، تولید محصولات آرایشی، تولید دارو، مدلی برای ارزیابی قارچ­هایی که در انسان ایجاد بیماری می­کنند و بازیافت ضایعات از جمله تجزیه­ی پلاستیک می­توان اشاره کرد. این سوسک­ها همچنین رژیم غذایی پوسیده­خواری دارند و به این علت در تجزیه­ی مواد در طبیعت مؤثر می­باشند (رامس الردای و همکاران ۲۰۰۲).

حشره  T. molitor آفت غلات، آرد و مواد غذایی است، اما از آنجا که جمعیت آنها بسیار اندک است از اهمیت زیادی برخوردار نیستند (رامس الردای و همکاران 2002). میلورم ها به راحتی قابل پرورش و تغذیه هستند و مشخصات پروتئینی ارزشمندی دارند و به همین دلایل، به صورت صنعتی به عنوان خوراک حیوانات اهلی و حیوانات باغ وحش از جمله پرندگان، خزندگان، پستانداران کوچک، دوزیستان و ماهی‌ها تولید می شوند. آنها معمولاً به طور زنده تغذیه می‌شوند، اما به صورت کنسرو شده، خشک شده یا به صورت پودر نیز تغذیه می شوند (آگویلار-میراندا و همکاران 2002; هاردویین و ماهوکس 2003; ولدکمپ و همکاران 2012).

طول عمر T. molitor از 280 تا 630 روز متغیر است. لاروها بعد از 10 تا 12 روز (در دمای 18 تا 20 درجه سلسیوس) از تخم بیرون می‌آیند و بعد از تعداد مراحل متغیر (8 تا 20)، معمولاً پس از 3 تا 4 ماه (در دمای محیط) بالغ می شوند. با‌این حال، مرحله لاروی می تواند تا 18 ماه ادامه یابد. لارو بالغ دارای رنگ قهوه ای زرد روشن، به طول 20 تا 32 میلی متر و وزن 130 تا 160 میلی گرم است. تولیدکنندگان تجاری میلورم، گاهی اوقات از هورمون­های جوانی حشرات که برای مهره­داران بی ضرر هستند، در داخل خوراک آن ها استفاده می کنند، تا از تبدیل لاروها به  بالغین جلوگیری شود، و در نتیجه میلورم های “بزرگ” به وجود می آیند که می توانند به طول 2 سانتی متر یا بیشتر برسند و بیش از 300 میلی گرم وزن داشته باشند (فینک 2002). مرحله شفیرگی 7 تا 9 روز در دمای 25 درجه سانتیگراد و تا 20 روز در دماهای پایین تر ادامه دارد. حشره T. molitor بالغ دو تا سه ماه زندگی می کند. چرخه زندگی گونه نزدیک به آن، T. obscurus، به خصوص در مرحله لاروی کوتاهتر است (هیل 2002; هاردوئین و ماهوکس 2003). میلورم ها همه چیزخوارند و می توانند انواع مواد گیاهی، ضایعات کشاورزی و همچنین محصولات حیوانی مانند گوشت و پرها را بخورند (رامس الردای و همکاران 2002). آنها معمولاً از سبوس غلات یا آرد (گندم، جو، ذرت) با منابع پروتئینی مانند آرد سویا، پودر شیر بدون چربی یا مخمر تغذیه می‌کنند. میوه ها و سبزیجات تازه (هویج، سیب زمینی، کاهو) نیز به عنوان منبع آب استفاده می شوند (آگویلار میراندا و همکاران 2002; هاردوئین و ماهوکس 2003). رژیم غذایی باید متعادل باشد تا حدود 20 درصد پروتئین را بر اساس ماده خشک (رامس الردای و همکاران 2002) داشته باشد.

ترکیبات شیمیایی و درصد عناصر و مواد آلی در بدن میلورم

ترکیب شیمیایی لارو این سوسک در منابع علمی مختلف بسته به جیره، شرایط آب وهوایی و مرحله رشد آن متفاوت است. مقدار حداقل و حداکثر پروتئین خام، چربی خام، خاکستر، فیبرخام و انرژی اندازه گیری شده در میلورم، به ترتیب ۴۵ تا ۶۰ درصد (جزفیاک و اینگبرگ ۲۰۱۵) ، ۲۵ تا ۴۳ درصد (جزفیاک و اینگبرگ ۲۰۱۵)، ۳ تا ۴/۵ درصد، ۵ تا ۸/۸ درصد (رامس الردای و همکاران ۲۰۰۲; جزفیاک و اینگبرگ ۲۰۱۵) و ۲۴۴ تا ۷۸۱ کالری در کیلوگرم ماده خشک (فینک ۲۰۰۲; دی مارکو و همکاران ۲۰۱۵) است. پژوهشگران ترکیب شیمیایی و الگوی اسیدهای آمینه کرم آرد و کنجاله سویا را با هم مقایسه و گزارش کردند که محتوای پروتئین خام، چربی خام و الیاف نامحلول در شوینده اسیدی در کرم آرد به ترتیب ۵۱/۹۳، ۲۱/۵۷ و ۷/۲۰ درصد، در مقایسه با سویا به ترتیب ۴۴/۵۱ ، ۱/۸۴ و ۴/۷۹ درصد بود. همچنین این دو منبع پروتئینی ترکیب اسیدآمینه‌ای متفاوتی داشتند و به‌ویژه این تفاوت برای اسید آمینه متیونین + سیستئین آشکار بود که در سویا حدود ۳/۲۷ برابر بیشتر از کرم آرد بود. همچنین اسید های آمینه ایزولوسین، آرژنین، لیزین، لوسین، هیستیدین و والین در کنجاله سویا بالاتر و تریپتوفان در کرم آرد بیشتر بود. در نهایت آن ها نتیجه گرفتند که اسیدهای آمینه موجود در کرم آرد و کنجاله سویا برای تامین احتیاجات رشد جوجه های گوشتی کافیست، به استثنای اسید های آمینه متیونین و لیزین که باید در هر دو منبع پروتئینی مکمل شود.

اخیرا در یک مطالعه دیگر حسین و همکاران (۲۰۱۷) گزارش دادند که میلورم حاوی ۴۵/۸۳ درصد پروتئین خام و ۳۴/۲۰ درصد چربی خام و مقادیر قابل ملاحظه ای از اسیدهای آمینه، به‌ویژه متیونین (34/1درصد) و لیزین (51/4 درصد) است. محتوی کلسیم و نسبت کلسیم به فسفر آن برای انواع طیور (خصوصا مرغ‌های تخم گذار) کافی نیست، اما این مشکل با تغذیه میلورم ها با جیره غنی شده از کلسیم به مدت ۱ تا ۲ روز قابل حل بود (مکار و همکاران ۲۰۱۴). ترکیب قابل ملاحظه از اسیدهای چرب با زنجیره بلند در کرم آرد مشاهده شد که اسید اولئیک و و لینولئیک و پالمیتیک به ترتیب ۴۳/۱۷ ،۳۰/۲۳ و ۱۶/۷۲ درصد در بیشترین مقدار است (راوزنادی و همکاران ۲۰۱۲). فینک (۲۰۱۵) گزارش داد که کرم آرد حاوی به طور قابل ملاحظه‌ای مقادیر بیشتری از ویتامین‌های گروه B (به جز ۱B و ۱۲B) و کولین بود.

 

جدول 3-1. آنالیز ترکیبات شیمیایی و اسیدهای آمینه پودر لارو سوسک زرد آرد (Tenebrio molitor)

ترکیبات محاسبه شده درصد ماده خشک
ماده خشک 02/97
پرتئین خام 81/53
عصاره اتری 03/28
خاکسترخام 99/6
فیبرخام 53/7
کیتین 6/5
کلسیم 50/3
فسفر 80/6
متیونین 67/0
سیستین 43/0
متیونین+سیستین 10/1
لیزین 75/2
ترئونین 90/1
آرژنین 59/2
ایزولوسین 80/2
لوسین 93/3
والین 98/2
هیستیدین 45/1
فنیل آلانین 75/1
گلیسین 52/2
سرین 16/2
پرولین 23/3
آلانین 24/3
آسپارتیک اسید 97/3
گلوتامیک اسید 81/5

 

 

افزایش توان سیستم ایمنی در نتیجه استفاده از میلورم در خوراک

میلورم ها همچنین حاوی کیتین هستند که برای طیور غیر قابل هضم است، اما در روده بزرگ به‌وسیله میکروارگانیسم‌ها تخمیر می‌شود (سانچز موروس و همکاران ۲۰۱۴). کیتین دومین پلی ساکارید از نظر فراوانی در طبیعت است، که در اسکلت خارجی حشرات و سخت پوستان یافت می‌شود (فینک ۲۰۰۷). مشخص شده است که کیتین و مشتقات آن باعث تحریک سیستم ایمنی ذاتی می‌شود (لی و همکاران ۲۰۰۸). جیره حاوی حشرات درواقع می‌تواند استفاده از آنتی بیوتیک‌ها را در صنعت طیور کاهش دهد، که کنترل کننده مقاومت ضد میکروبی و تاثیر منفی آن بر سلامت انسان است (ون هویز ۲۰۱۴). در آزمایشی جوجه های تغذیه شده با میلورم کمترین نسبت آلبومین به گلوبولین را در سرم خون داشتند، که نشان دهنده مقاومت و پاسخ ایمنی بهتر در برابر بیماری‌هاست، که احتمالا در نتیجه تاثیر پری بیوتیکی کیتین موجود دراسکلت خارجی کرم آرد به‌وجود آمده است (بورا و همکاران b۲۰۱۵). کیتین می‌تواند قابلیت هضم پروتئین در جوجه‌های گوشتی را کاهش دهد (خمپاکا و همکاران ۲۰۱۱)، اما از سوی دیگر، اثرات مثبتی بر سلامت طیور دارد. ون هویز (۲۰۱۳) مشاهده کرد که با افزودن میلورم به جیره جوجه‌های گوشتی، مصرف آنتی بیوتیک کاهش یافت، زیرا جیره حاوی حدود ۳ درصد کیتین بود که جمعیت لاکتوباسیل های روده ای را افزایش و جمعیت اشریشیا کلای و سالمونلای روده ای را کاهش داد. بالیتاک و سان (۲۰۱۳) گزارش کردند که میلورم تا سطح ۱۰ درصد در جیره جوجه‌های گوشتی بر خوش‌خوراکی و عملکرد پرندگان تاثیر نمی­گذارد. در آزمایشی که توسط ایسلام و یانگ (۲۰۱۷) انجام شد، میلورم های تخمیر شده با باکتری باعث افزایش سطوح ایمنوگلوبولین  Aو  Gو کاهش باکتری های ایکلای و سالمونلا شد. کاهش باکتری‌های بیماری‌زا به دلیل تاثیر کیتین و پروبیوتیک بود، که به‌عنوان جایگزین آنتی بیوتیک استفاده شده است.

تاثیر استفاده از پودر میلورم در خوراک طیور

استفاده از پودر میلورم به‌عنوان جایگزین ذرت و کنجاله سویا برای تامین انرژی، اسیدهای چرب و اسیدهای آمینه در خوراک طیور به خوبی مطالعه شده است. در سال‌های اخیر با افزایش قیمت اقلام خوراک، شرکت‌های بزرگ تولید خوراک طیور تمرکز زیادی بر یافتن منابع ارزان و مفید برای تعادل خوراک و کاهش قیمت جیره  داشته اند، که منجر به تحقیقات روزافزون روی حشرات به عنوان خوراک شده است. بورا و همکاران (b۲۰۱۵) از میلورم به عنوان جایگزین کنجاله سویا در جیره جوجه‌های گوشتی استفاده نموده و نشان دادند که میلورم در دوره‌ی رشد، بدون تاثیر منفی بر خوشخوراکی جیره، توانست  به‌طور کامل جایگزین کنجاله سویا شود. همچنین، جیره حاوی میلورم تاثیر مثبتی بر ضریب تبدیل و فاکتور راندمان اروپایی داشت. نسبت آلبومین به گلوبولین در سرم خون جوجه های تغذیه شده با میلورم کاهش یافت که نشان‌دهنده مقاومت و پاسخ ایمنی بهتر در برابر بیماری‌هاست، که احتمالا در نتیجه تاثیر پری‌بیوتیکی کیتین موجود دردیواره خارجی میلورم بوده است.

بورا و همکاران (a۲۰۱۵) در آزمایشی دیگر کنجاله سویا را به‌طور کامل با میلورم جایگزین نموده و گزارش کردند که استفاده از میلورم بر بیشتر ویژگی‌های عملکرد رشد و خصوصیات لاشه جوجه‌های گوشتی تاثیر معنی داری نداشت. در همین حال، ضریب تبدیل خوراک در کل دوره آزمایش نسبت به کنجاله سویا بهبود یافت. وزن کل دستگاه گوارش در تیمار حاوی کنجاله سویا از تیمار حاوی میلورم کمتر بود. جوجه های تغذیه شده با میلورم به‌طور کلی طول روده بیشتری داشتند. بیاستو و همکاران (۲۰۱۷) تاثیر افزودن ۵۰ ،۱۰۰ و ۱۵۰ گرم میلورم خشک شده در هر کیلوگرم خوراک جوجه‌های گوشتی نر را در دوره‌های آغازین، رشد و پایانی بر عملکرد رشد و ویژگی‌های ریخت شناسی بافت روده بررسی کردند. با افزایش سطح میلورم، وزن بدن و مصرف خوراک بهبود یافت، ولی بر ضریب تبدیل خوراک و ویژگی های ریخت شناسی روده جوجه های گوشتی تاثیر منفی گذاشت. این نتایج نشان داد که افزودن سطوح پایین تر (۵ درصد) میلورم در جیره طیور مناسب‌تر بود.

کان و همکاران (۲۰۱۷) تاثیر جایگزینی سه نمونه لارو حشره خشک شده (میلورم، کرم ابریشم و کرم پنیر) با کنجاله سویا را در جیره جوجه‌های گوشتی یک‌روزه به مدت ۵ هفته بررسی کردند. نتایج آزمایش نشان داد که افزودن میلورم، عملکرد جوجه‌های گوشتی و برخی از ویژگی‌های کیفیت گوشت را نسبت به دو تیمار دیگر بهبود بخشید. دی مارکو و همکاران (۲۰۱۵) بیان کردند که میلورم منبع عالی از انرژی قابل سوخت و ساز و اسیدهای آمینه قابل هضم برای جوجه‌های گوشتی است. بالیتاک و سان (۲۰۱۳) تاثیر افزودن 5/0، ۱، ۲ و ۱۰ درصد میلورم آسیاب شده را بر عملکرد رشد و ویژگی‌های لاشه جوجه‌های گوشتی بررسی کردند. نتایج نشان داد که افزودن ۲ درصد لارو به جیره باعث بهبود رشد و ویژگی‌های لاشه گردید. رامس الردای و همکاران (۲۰۰۲) سطوح کنجاله سویا را به ۳۱ و ۲۶ و ۲۰ درصد جیره کاهش داده و به ترتیب با ۰ و ۵ و ۱۰ درصد میلورم خشک شده جایگزین کردند. نتایج آنها تاثیر معنی‌داری بر عملکرد جوجه‌های گوشتی بین تیمارهای آزمایشی نشان نداد.

میلورم زنده حدود ۴۰ درصد ماده خشک و ۱ تا 5/4 درصد خاکستر دارد که این باعث محدودیت استفاده از آن در جیره جوجه های گوشتی (تا ۱۰ درصد ماده خشک) می‌شود. حسین و همکاران (۲۰۱۷) گزارش کردند که وزن بدن با افزایش سطوح 1/0، 2/0 و 3/0 درصد میلورم در جیره بهبود یافت. میانگین ضریب تبدیل خوراک برای سطوح مختلف میلورم به ترتیب 88/1، 83/1 و 75/1 بود، که در مقایسه باگروه شاهد بهتر بود. همچنین درصد لاشه در جیره حاوی 3/0 درصد میلورم (1/66) در مقایسه با گروه کنترل (3/63) بیشتر بود. ویژگی‌های گوشت (طعم، تردی، بو …) تحت تاثیرتیمارهای آزمایشی قرار نگرفت. بر اساس نتایج بدست آمده از این آزمایش، مکمل لارو تاثیر منفی بر تیتر آنتی بادی علیه هماگلوتنین نداشت.

شکل 1: لارو سوسک زرد آرد

 

صدق گویا و همکاران (2021) سطوح مختلف پودر لارو سوسک زرد آرد را جایگزین بخشی از منبع پروتئین جیره جوجه‌های گوشتی کردند. نتایج این پژوهش نشان داد که جیره حاوی پودر میلورم تاثیر معنی داری بر مصرف خوراک و درصد مرگ و میر جوجه‌های گوشتی نداشت. در دوره آغازین (10-1روزگی)، افزودن پودر میلورم به جیره جوجه‌های گوشتی باعث افزایش وزن بدن در مقایسه با گروه شاهد شد. همچنین مقایسات اورتوگونال سطوح مختلف پودر میلورم، حاکی از کاهش ضریب تبدیل خوراک در جوجه های تغذیه شده با 5/2 درصد پودر میلورم در دوره آغازین نسبت به گروه شاهد بود. اکثر پارامترهای خونی تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت، به استثنای نسبت آلبومین به گلوبولین سرم که در جوجه های گوشتی تغذیه شده با پودر میلورم کمتر از گروه شاهد بود. افزایش سطح پودر میلورم درجیره جوجه‌های گوشتی باعث کاهش جمعیت باکتری‌های اشریشیا کلای شد، به‌طوری‌که کمترین میزان این باکتری در سکوم جوجه‌های تغذیه شده با 5 درصد پودر میلورم مشاهده شد، که اختلاف آن با گروه شاهد و گروه حاوی 5/2 درصد پودر میلورم معنی دار بود (88/2 در برابر 61/3 و 41/3، 03/0P =). بیشترین ضریب تبدیل خوراک مربوط به گروه شاهد و کمترین در گروه حاوی 5/2 درصد پودر میلورم مشاهده شد (18/2 در برابر 92/1).

در مورد تاثیر استفاده از میلورم در جیره مرغ‌های تخم‌گذار اطلاعات کمی در دسترس است. وانگ و همکاران (۱۹۹۶) بیان کردند که نرخ تخم‌گذاری مرغ‌هایی که از پودر میلورم خشک شده به عنوان جایگزین پودر ماهی در جیره استفاده کردند، 4/2 درصد بیشتر از گروه شاهد بود. مطالعه دیگر روی مرغ‌های تخم‌گذار حاکی از افزایش تولید و تولید توده‌ای تخم مرغ و نیز بهبود ضریب تبدیل خوراک در اثر تغذیه با میلورم خشک بوده است. این نتایج ممکن است تا حدی به دلیل ارزش تغذیه‌ای بالاتر لارو حشرات در مقایسه با ترکیبات گیاهی خوراک و در نتیجه دریافت مقادیر بالاتر اسیدهای آمینه ضروری مورد نیاز مرغ رخ داده باشد (ین 2009). حسین و همکاران (2017) دریافتند که وعده غذایی میلورم حاوی تمام اسیدهای آمینه ضروری به ویژه متیونین و لیزین است. این اسیدهای آمینه و به ویژه لیزین می تواند بر تولید تخم مرغ و تولید توده‌ای تخم مرغ اثر مثبت بگذارد (فخرایی و همکاران 2010). القازاز و همكاران (2016) اثرات 0، 50 و 100 گرم در كيلوگرم لارو مگس سرباز سیاه (یک حشره دیگر مورد استفاده در خوراک دام و طیور) را به عنوان منبع پروتئين بر عملكرد مرغ هاي تخم گذار بررسي كردند. نتایج نشان داد که تولید تخم مرغ و تولید توده‌ای تخم مرغ بهبود یافت، اما بر ضریب تبدیل خوراک تاثیر منفی گذاشت. طبق گزارش زوته و همکاران (2019)، تفاوت معنی داری بین وعده‌های غذایی پروتئین لارو مگس سرباز سیاه چربی گیری شده و جیره غذایی شاهد در رابطه با تولید تخم مرغ و ضریب تبدیل خوراک در بلدرچین مشاهده نشد. در یک مطالعه روی مرغ‌های تخم‌گذار، وانگ و همكاران (1996) دریافتند كه جایگزینی پودر ماهی با میلورم خشک شده، باعث افزایش درصد تولید تخم مرغ نسبت به گروه شاهد شد.

نتیجه گیری

با جمع‌بندی مطالعات، می­توان گفت که از میلورم، به خصوص در سطوح پایین، می‌توان در جیره پرندگان  به عنوان یک منبع ارزان و سالم که جایگزین بخشی از پروتئین جیره شود، استفاده کرد. کیفیت بالای اسیدهای آمینه، اسیدهای چرب و میزان کالری موجود در این منبع غذایی، اثر مطلوبی در کمیت و کیفیت رشد و ضریب تبدیل در جوجه­های گوشتی و مرغ‌های تخم­گذار می‌تواند داشته باشد. استفاده از ضایعات کشاورزی در پرورش میلورم می‌تواند با ایجاد بهره وری، منجر به کاهش هزینه های تولید و استفاده بهتر از منابع طبیعی گردد و کمک موثری به کاهش گازهای گلخانه‌ای و مشکلات زیست محیطی ناشی از ضایعات کشاورزی کند. کیتین موجود در میلورم­ می­تواند باعث بهبود عملکرد سیستم ایمنی طیور گردد و میزان مصرف آنتی بیوتیک‌ها را کاهش دهد.

منابع

Aguilar-Miranda E D, López M G, Escamilla-Santana C, Barba de la Rosa A P. 2002. Characteristics of maize flour tortilla supplemented with ground Tenebrio molitor larvae. J. Agric. Food Chem. 50: 192–195.

 

Al-Qazzaz M F A, Ismail D, Akit H, Idris L H. 2016. Effect of using insect larvae meal as a complete protein source on quality and productivity characteristics of laying hens, Rev Bras Zootec, 45: 518–523.

 

Ballitoc D A, Sun S. 2013. Ground yellow mealworms (Tenebrio molitorL.) feed supplementation improves growth performance and carcass yield characteristics in broilers. Open Sci Repos Agric (open-access) e23050425. doi:10.7392/openaccess.23050425

 

Biasato I, De Marco M, Rotolo L, Renna M, Dabbou S, Capucchio M T, Biasibetti E, Tarantola M, Costa P, Gai F, Pozzo L, Dezzutto D, Bergagna S, Gasco L, Schiavone A. 2016. Effects of dietary Tenebrio molitor meal inclusion in free-range chickens. J. Anim. Physiol. Anim. Nutr. 100:1104–1112. doi:10.1111/jpn.12487.

 

Biasato I, Gasco L, De Marco M, Renna M, Rotolo L, Dabbou S, Capucchio M T, Biasibetti E, Tarantola M, Bianchi L, Cavallarin F, Gai L, Pozzo D, Dezzutto S, Bergagna L, Schiavone A. 2017. Yellow mealworm larvae (Tenebrio molitor) inclusion in diets for male broiler chickens: effects on growth performance, gut morphology, and histological findings. Poult. Sci. 0:1–9 http://dx.doi.org/10.3382/ps/pex308

 

Bovera F, Loponte R, Marono S, Piccolo G, Parisi G, Iaconisi V, Gasco L, Nizza A. 2015a. Use of Tenebriomolitor larvae meal as protein source in broiler diet: effect on growth performance, nutrient digestibility, and carcass and meat traits. J. Anim Sci. 94:639–647

 

Bovera F, Piccolo G, Gasco L, Marono S, Loponte R, Vassalotti G, Mastellone V, Lombardi P, Attia YA, Nizza A. 2015b. Yellow mealworm larvae (Tenebrio molitor, L.) as a possible alternative to soybean meal in broiler diets. Br Poult Sci. 56:569–575.

 

Bovera R, Loponte R, Pero M E, Cutrignelli M I, Calabrò S, Musco N, Vassalotti G, Panettieri V, Lombardi P, Piccolo G, Di Meo C, Siddi G, Fliegerova K, Moniello G. 2018. Laying performance, blood profiles, nutrient digestibility and inner organs traits of hens fed an insect meal from Hermetia illucens larvae, Res. Vet. Sci, 120: 86–93.

CPI, 2012. Bovans white management guide, North American Edition. Centurion Poultry Inc., Lexington, GA., USA. http://www.centurionpoultry.com/default/download_pdf/64.

De Marco M, Martínez S, Hernandez F, Madrid J, Gai F, Rotolo L, Belforti M, Bergero D, Katz H, Dabbou S, et al. 2015. Nutritional value of two insect larval meals (Tenebrio molitor and Hermetia illucens) for broiler chickens: apparent nutrient digestibility, apparent ileal amino acid digestibility and apparent metabolizable energy. Anim Feed Sci Technol. 209:211–218.

 

Fakhraei J, Loutfollahian H, Shivazad M, Chamani M, Hoseini S A. 2010. Reevaluation of lysine requirement based on performance responses in broiler breeder hens, Afr. J. Agric. Res, 5: 2137-2142.

 

Food and Agriculture Organization (FAO). 2017. The state of food and agriculture. Leveraging food systems for inclusive rural transition. FAO, Rome, Italy. Available at: http://www.fao.org/3/a-I7658e.pdf.

 

Finke M D. 2002. Complete nutrient composition of commercially raised invertebrates used as food for insectivores. Zoo Biol. 21:269–285.

 

Finke M D. 2007. Estimate of chitin in raw whole insects. Zoo Biol. 26:105–115. doi:10.1002/zoo.20123.

 

Finke M D. 2015. Complete nutrient content of four species of commercially available feeder insects fed enhanced diets during growth. Zoo Biol. 34:554–564.

 

Hardouin J, Mahoux G. 2003. Zootechnie d’insectes – Elevage et utilisation au bénéfice de l’homme et de certains animaux. In: Bureau pour l’Echange etla Distribution de l.

 

Hill D S. 2002. Pests of Stored Foodstuffs and Their Control. Kluwer Academic Publishers, 476 p.’Information sur le Mini-élevage (BEDIM), 164 p.

 

Hussain I, Sarzamin K, Asad S, Naila C, Rafiullah K, Waqas A, Naseer A. 2017. Mealworm (Tenebrio molitor) as potential alternative source of protein supplementation in broiler. Int J Biol Sci. 10:255–262.

 

Hwangbo J, Hong E C, Jang, A, Kang H K, Oh J S, Kim B W, Park B S. 2009. Utilization of house fly-maggots, a feed supplement in the production of broiler chickens. J. Environ. Biol. 30:609–614.

 

Islam M M, Yang C J. 2017. Efficacy of mealworm and super mealworm larvae probiotics as an alternative to antibiotics challenged orally with Salmonella and E. coli infection in broiler chicks. Poult Sci. 96: 27-34.

 

Józefiak D, Engberg R M. 2015. Insects as poultry feed. 20th European Symposium on Poultry Nutrition (August); Prague, Czech Republic.

 

Khan S, Khan R U, Alam W, Sultan A. 2017. Evaluating the nutritive profile of three insect meals and their effects to replace soya bean in broiler diet. J. Anim. Physiol. Anim. Nutr. 102:e662–e668.  DOI: 10.1111/jpn.12809.

 

Khempaka S, Chitsatchapong C, Molee W. 2011. Effect of chitin and protein constituents in shrimp head meal on growth performance, nutrient digestibility, intestinal microbial populations, volatile fatty acids, and ammonia production in broilers. J. Appl. Poult. Res. 20:1–11. doi:10.3382/japr.2010-00162.

 

Lee K P, Simpson S J, Wilson K. 2008. Dietary protein-quality influences melanization and immune function in an insect. Funct Ecol, 22(6): 1052– 1061.

 

Makkar H P S, Tran G, Heuzé V, Ankers P. 2014. State of the art on use of insects as animal feed. Anim Feed Sci Technol. 197:1–33.

 

Marono S, Piccolo G, Loponte R, Di Meo C, Attia Y A, Nizza A, Bovera F. 2015. In vitro crude protein digestibility of Tenebrio molitor and Hermetia illucens insect meals and its correlation with chemical composition traits. Ital. J. Anim. Sci, 14: 338–349.

 

NRC, 1994. National Research Council, Nutrient Requirements of Poultry, 9th revised ed. National Academy Press, Washington, DC, USA.

 

Olsen R L, Hasan M R. 2012. A limited supply of fishmeal: impact on future increases in global aquaculture production. Trends Food Sci Technol. 27: 120-128.

 

Oonincx D G A B, de Boer I J M. 2012. Environmental impact of the production of mealworms as a protein source for humans – A Life Cycle Assessment. PloS ONE 7, e51145.

 

Oyegoke O O, Akintola A J, Fasoranti J O. 2006. Dietary potentials of the edible larvae of Cirina forda (westwood) as a poultry feed. African J. Biotech. 5: 1799-1802.

Prudêncio da Silva V, Van der Werf H M G, Spies A, Soares S R. 2010. Variability in environmental impacts of Brazilian soybean according to crop production and transport scenarios. J Environ Manage. 91: 1831-1839.

 

Ramos-Elorduy J, González E A, Hernández A R, Pino J M. 2002. Use of Tenebrio molitor (Coleoptera:Tenebrionidae) to recycle organic wastes and as feed for broiler chickens. J Econ Entomol. 95:214–220.

 

Ravzanaadii N, Kim S H, Choi W H, Hong S J, Kim N J. 2012. Nutritional value of mealworm, Tenebrio molitor as food source. Int J Ind Entomol. 25:93–98.

 

Sánchez-Muros M J, Barroso F G, Manzano-Agugliaro F. 2014. Insect meal as renewable source of food for animal feeding: A review. J. Clean. Prod. 65:16–27. doi:10.1016/j.jclepro.2013.11.068.

 

Sedgh-Gooya S, Torki M, Darbemamieh M, Khamisabadi H, Karimi Torshizi MA, Abdolmohamadi A. 2021. Yellow mealworm, Tenebrio molitor (Col: Tenebrionidae), larvae powder as dietary protein sources for broiler chickens: Effects on growth performance, carcass traits, selected intestinal microbiota and blood parameters. J Anim Physiol Anim Nutr.;105:119–128. https://doi. org/10.1111/jpn.1343

 

Ullah R, Khan S, Hafeez A, Sultan A, Khan N A, Chand N, Ahmad, N. 2017a. Silkworm (Bombyx mori) Meal as Alternate Protein Ingredient in Broiler Finisher Ration. Pak J zool, 49: 1463–1470.

 

Ullah R, Khan S, Khan N, Mobashar M, Sultan A, Ahmad N, Lohakare J. 2017b. Replacement of soybean meal with silkworm meal in the diets of white leghorn layers and effects on performance, apparent total tract digestibility, blood profile and egg quality. Int J Vet Health Sci Res, 5: 200–207.

 

Van Huis A. 2013. Potential of insects as food and feed in assuring food security. Annu. Rev. Entomol. 58:563–583.

 

Van HuisA, van Itterbeeck J, Klunder H C, Mertens E, Halloran A, Muir G, Vantomme P. 2014. Edible insects-future prospects for food and feed security.

FAO, Rome. http://www.fao.org/docrep/018/i3253e/i3253e.pdf.

 

Veldkamp T, van Duinkerken G, van Huis A, Iakemond CMM, Ottevanger E, Bosch G, Van Boekel MAJS. 2012. Insects as a sustainable feed ingredient in pig and poultry diets – a feasibility study. Wageningen UR Livest. Res., Report 638.

 

Wang Y C, Chen Y T, Li X R, Xia J M, Du Q S, Zhi C. 1996. Study on rearing the larvae of Tenebrio molitor Linne and the effects of its processing and utilization, Acta Agric Univ Henan, 30: 288-292.

 

Yen A L. 2009. Edible insects: Traditional knowledge or western phobia? Entomol Res, 39:289–298.

 

Zotte A D, Singh Y, Michiels J, Cullere M. 2019. Black Soldier Fly (Hermetia illucens) as Dietary Source for Laying Quails: Live Performance, and Egg Physico-Chemical Quality, Sensory Profile and Storage Stability, Animals, 9(115): 1-20.

 

مزایا و چالش‌های کاربرد گیاهان دارویی در پرورش و سلامت بلدرچین

مقدمه
افزایش تقاضا برای جایگزین‌های پایدار و طبیعی در پرورش طیور، داروهای گیاهی را به کانون توجه در مدیریت سلامت پرندگان تبدیل کرده است. روش‌های متداول در این صنعت عمدتا بر استفاده از آنتی‌بیوتیک‌های مصنوعی برای افزایش رشد و پیشگیری از بیماری‌ها متکی هستند؛ اما استفاده بیش از حد از این مواد نگرانی‌هایی در مورد مقاومت آنتی‌بیوتیکی و پیامدهای زیست‌محیطی ایجاد کرده است. گیاهان دارویی با بهره‌گیری از خواص ضدمیکروبی، ضدالتهابی و آنتی‌اکسیدانی، به عنوان رویکردی موثر در بهبود سلامت و بهره‌وری طیور شناخته می‌شوند. بلدرچین‌ها،‌ به ‌عنوان یکی از گونه‌های مهم در صنعت طیور، به‌ویژه از مداخلات مبتنی بر گیاهی بهره‌مند شده‌اند. پژوهش‌ها نشان داده‌اند که افزودن گیاهانی مانند سیر، پونه کوهی و زنجبیل به جیره غذایی بلدرچین‌ها می‌تواند شاخص‌های رشد را بهبود بخشد، پاسخ‌های ایمنی را تقویت کند و اثرات منفی عوامل تنش‌زای محیطی را کاهش دهد. علاوه بر این، استفاده از درمان‌های گیاهی با ترجیح مصرف‌کنندگان برای محصولات گوشتی که با رعایت اصول اخلاقی پرورش یافته و عاری از آنتی‌بیوتیک هستند، همخوانی دارد.

این مقاله مروری به بررسی ساز وکار‌های اثرگذاری گیاهان دارویی بر سلامت طیور پرداخته و بر ترکیبات زیست‌فعالی که تعادل اکسیداتیو را تقویت می‌کنند، سیستم ایمنی را تعدیل می‌نمایند و بازده گوارشی را بهبود می‌بخشند، تمرکز دارد. همچنین کاربردهای عملی از جمله، ترکیبات روغن‌های گیاهی و افزودنی‌های خوراکی، در کنار چالش‌هایی نظیر استانداردسازی محصولات و نظارت‌های قانونی بررسی شده است. با پرداختن به این جنبه‌ها، این بررسی قصد دارد بینش‌هایی را درباره پتانسیل گیاهان دارویی برای تحول در صنعت پرورش طیور، به‌ویژه در زمینه سلامت و پایداری بلدرچین‌ها، ارایه دهد.

گیاهان دارویی به‌عنوان جایگزینی امیدوارکننده برای آنتی‌بیوتیک‌های مصنوعی در صنعت پرورش طیور، به‌ویژه در بهبود سلامت و رشد بلدرچین‌ها، به طور قابل‌ ملاحظه‌ای مورد توجه قرار گرفته‌اند. این حوزه به بررسی استفاده از گیاهان مختلف و عصاره‌های آن‌ها می‌پردازد، که به‌دلیل خواص ضدمیکروبی، ضدالتهابی و آنتی‌اکسیدانی شناخته شده‌اند. مطالعات نشان داده‌اند که افزودن مکمل‌های گیاهی به جیره غذایی بلدرچین‌ها می‌تواند عملکرد رشد را بهبود بخشد، پاسخ‌های ایمنی را تقویت کند و سلامت کلی را ارتقا دهد. این یافته‌ها بازتابی از علاقه فزاینده به روش‌های کشاورزی پایدار و طبیعی است  (Kumadoh & Ofori-Kwakye, 2017a; Naeem et al., 2022; Odoemelam et al., 2013).

ساز وکار‌های اثرگذاری گیاهان دارویی

ترکیبات زیست‌فعال موجود درگیاهان دارویی تنش اکسیداتیو را کاهش می‌دهند، عملکرد ایمنی را تقویت می‌کنند و سلامت گوارشی را بهبود می‌بخشند. به عنوان مثال، گیاهانی مانند سیر و زنجبیل در بهبود نرخ رشد و افزایش کارایی تبدیل خوراک در بلدرچین‌ها نقش موثری داشته‌اند (Kumadoh & Ofori-Kwakye, 2017a; Majrashi, 2022). علاوه بر این، درمان‌های گیاهی به‌ عنوان راهکاری موثر برای کاهش اثرات منفی عوامل تنش‌زای محیطی شناخته می‌شوند و نقش آن‌ها در مدیریت نوین پرورش طیور به طور فزاینده‌ای مورد توجه قرار گرفته است. با وجود مزایای امیدوارکننده مداخلات گیاهی، چالش‌هایی نظیر یکنواختی و کیفیت محصولات گیاهی همچنان مطرح است، که ضرورت انجام تحقیقات بیشتر برای تعیین سطوح استاندارد و تدوین پروتکل‌های درمانی مناسب را ایجاد می‌کند (Al-Ghamdi, 2022; Khalifa et al., 2016). همچنین، ادغام گیاهان دارویی در سیستم‌های پرورش طیور منجر به بحث‌هایی در خصوص نظارت‌های قانونی و نیاز به اعتبارسنجی علمی دقیق شده است. این مسایل، پرسش‌هایی را درباره ایمنی و اثربخشی این روش‌ها در مقایسه با درمان‌های متداول مطرح کرده است (Al-Ghamdi, 2022; Naeem et al., 2022).

به‌طور خلاصه، بهره‌گیری از گیاهان دارویی در پرورش بلدرچین نشان‌دهنده گامی موثر در مدیریت سلامت پرندگان است، که اثرات موثری در بهبود رشد، سلامت و افزایش پایداری را به دنبال دارد. با گرایش صنعت به ‌سوی جایگزین‌های طبیعی‌تر، تحقیقات بیشتر در زمینه درمان‌های گیاهی می‌تواند تحولی چشمگیر در روش‌های پرورش طیور را ایجاد کند و همزمان پاسخگوی تقاضای مصرف‌کنندگان برای محصولات پرورش‌ یافته با رویکردی اخلاقی باشد (Al-Ghamdi, 2022; Farooq et al., 2022). استفاده از گیاهان دارویی و عصاره‌های آن‌ها می‌تواند رشد پرندگان، از جمله بلدرچین‌ها را بهبود بخشد، پاسخ‌های ایمنی آن‌ها را تقویت کند و سلامت کلی‌شان را ارتقا دهد. این مزایا ناشی از خواص ضدمیکروبی، ضدالتهابی و آنتی‌اکسیدانی متنوع گیاهان است که برای قرن‌ها در طب سنتی مورد استفاده قرار گرفته‌اند (Naeem et al., 2022; Odoemelam et al., 2013).

اثرات درمانی گیاهان دارویی در گونه‌های مختلف پرندگان را می‌توان به چندین ساز وکار اساسی نسبت داد. بسیاری از گیاهان حاوی ترکیبات زیست‌فعال با خواص آنتی‌اکسیدانی هستند که تنش اکسیداتیو را در پرندگان کاهش می‌دهند. درواقع این ترکیبات با خنثی‌سازی رادیکال‌های آزاد و تقویت تولید آنزیم‌های محافظ مانند سوپراکسید دیسموتاز و کاتالاز به حفظ تعادل اکسیداتیو در بدن کمک می‌کنند (Majrashi, 2022; Odoemelam et al., 2013). علاوه بر این، اثرات تنظیم‌کننده ایمنی گیاهان، که ناشی از محتوای غنی فلاونوئیدها، ویتامین‌ها و کاروتنوئیدها در ترکیب آنها است، می‌تواند به تقویت فعالیت سلول‌های ایمنی مانند لنفوسیت‌ها و ماکروفاژها منجر شود. به‌عنوان مثال، گیاهانی مانند سرخارگل و شیرین‌بیان در تحریک پاسخ‌های ایمنی در پرندگان نتایج امیدوارکننده‌ای نشان داده‌اند، که این یافته‌ها اهمیت داروهای گیاهی در ارتقای سلامت پرندگان را برجسته‌تر می‌کنند (Majrashi, 2022; Odoemelam et al., 2013). مکمل‌های گیاهی به‌ دلیل داشتن ظرفیت در بهبود عملکرد طیور و کاهش اثرات منفی مرتبط با آنتی‌بیوتیک‌های مصنوعی، به طور فزاینده‌ای مورد توجه قرار گرفته‌اند. مطالعات نشان داده‌اند که افزودن مواد گیاهی به جیره غذایی پرندگان می‌تواند مصرف خوراک و سلامت کلی آن‌ها را بهبود بخشد و به کاهش عوامل تنش‌زای محیطی کمک کند (Kumadoh & Ofori-Kwakye, 2017a; Naeem et al., 2022). گیاهانی مانند سیر، آویشن و پونه کوهی به دلیل اثرگذاری خود در تقویت سیستم ایمنی، کمک به هضم غذا و حتی دور کردن آفات، به عنوان مکمل‌های موثر شناخته شده‌اند (Naeem et al., 2022; Odoemelam et al., 2013). علاوه بر این، برخی از گیاهان تاثیرات مثبتی بر سلامت تولید مثلی پرندگان نشان داده‌اند. به‌ عنوان مثال، تحقیقات حاکی از آن است که برخی عصاره‌های گیاهی می‌توانند عملکرد میتوکندری اسپرم را بهبود داده و اثربخشی واکسن‌ها علیه بیماری‌هایی مانند نیوکاسل را افزایش دهند (Kumadoh & Ofori-Kwakye, 2017b; Odoemelam et al., 2013).

کاربرد گیاهان دارویی در صنعت طیور

استفاده از گیاهان دارویی در صنعت پرورش طیور می‌تواند به شکل‌های مختلفی انجام شود، از جمله استفاده از گیاهان کامل، روغن‌های ضروری و افزودنی‌های خوراکی گیاهی. این جایگزین‌های طبیعی نه تنها از نظر اقتصادی مقرون ‌به‌صرفه هستند، بلکه با تمایل فزاینده مصرف‌کنندگان به محصولات گوشتی حاصل از حیواناتی که با مواد طبیعی پرورش یافته‌اند نیز همخوانی دارند (Odoemelam et al., 2013). بررسی‌ها نشان‌دهنده تغییری مثبت به سمت پذیرش افزودنی‌های گیاهی در جیره غذایی طیور هستند و آگاهی فزاینده از مزایای مرتبط با مکمل‌های گیاهی نقش بسزایی در این تغییر مثبت داشته است (Odoemelam et al., 2013).

تأثیر گیاهان دارویی بر رشد بلدرچین

گیاهان دارویی به ‌عنوان یک راهکار امیدوارکننده برای بهبود عملکرد رشد و سلامت کلی بلدرچین‌ها مطرح شده‌اند. مطالعات مختلف نشان داده‌اند که افزودن ترکیبات خاصی از گیاهان و روغن‌های گیاهی به جیره غذایی بلدرچین‌ها می‌تواند منجر به بهبود چشمگیر در شاخص‌های رشد، عملکرد سیستم ایمنی و سلامت تولیدمثلی شود. تحقیقات نشان می‌دهد افزودن برخی مکمل‌های گیاهی به جیره غذایی بلدرچین‌ها، مانند روغن سیاه‌دانه پرس‌سرد (BCO) و بوتیرات سدیم (SB)،  تأثیرات مثبتی بر رشد و سلامت آن‌ها دارد. مشخص شده است که روغن سیاه‌دانه موجب بهبود افزایش وزن، بهبود عملکرد کبد و افزایش سطح آنتی‌اکسیدان‌ها می‌شود و در عین حال باکتری‌های مضر روده را کاهش می‌دهد (Abd El-Hack et al., 2018). به همین ترتیب، مکمل بوتیرات سدیم باعث بهبود ضریب تبدیل خوراک و افزایش وزن، به‌ویژه در مراحل حساس رشد بلدرچین‌ها می‌شود (Abd El-Hack et al., 2018).

ترکیبات روغن‌های گیاهی

یک آزمایش با ترکیبی از روغن‌های گیاهی شامل رزماری، میخک و سیاه‌دانه به‌منظور ارزیابی اثربخشی آن به‌عنوان یک تقویت‌کننده طبیعی رشد انجام شد. در این مطالعه بلدرچین‌هایی که با جیره غذایی شاهد تغذیه ‌شدند، با بلدرچین‌هایی که جیره آن‌ها با مقادیر مختلفی از ترکیب روغن‌های گیاهی مکمل شده بود، مقایسه گردید. نتایج نشان داد که اگرچه تفاوت معنی‌داری از نظرافزایش وزن بدن مشاهده نشد، اما پرندگانی که با روغن‌های گیاهی تغذیه شده بودند، نسبت به گروه شاهد خوراک بیشتری مصرف کردند. علاوه بر این، ویژگی‌های لاشه از نظر آماری متفاوت بود و این امر بر تاثیر مکمل‌های روغن‌های گیاهی در بهبود کیفیت گوشت و سلامت کلی بلدرچین‌ها تأکید می‌کند (Al-Ghamdi, 2022). گیاهان علاوه بر بهبود رشد، به دلیل محتوای غنی از ویتامین‌ها، مواد معدنی و آنتی‌اکسیدان‌ها،  فواید تغذیه‌ای متعددی دارند. این ترکیبات می‌توانند به ارتقای سیستم ایمنی بدن کمک کرده و سلامت کلی پرنده‌ها را بهبود بخشند (Khdr et al., 2025). به‌عنوان مثال، گیاهانی مانند پونه کوهی و جعفری به واسطه دارا بودن خواص ضد میکروبی و محتوای بالای ویتامین‌ها می‌توانند به بهبود سلامت و افزایش تولید تخم کمک ‌کنند (Grunert, 2010).  علاوه بر این، برخی گیاهان به طور خاص فواید گوارشی دارند که جذب بهتر مواد مغذی را تسهیل کرده و از این راه، عملکرد رشد بلدرچین‌ها را بهبود می‌بخشند (Khdr et al., 2025). گیاهانی مانند نعناع و پونه کوهی به دلیل ویژگی‌های طبیعی در دفع حشرات می‌توانند به کاهش خطر آلودگی در محیط‌های باز که بلدرچین‌ها نگهداری می‌شوند، کمک ‌کنند. این خاصیت می‌تواند برای حفظ یک محیط سالم برای پرندگان بسیار مفید باشد .(Khdr et al., 2025) علاوه بر این، فعالیت جست‌وجو و تغذیه از گیاهان باعث تحریک ذهنی بلدرچین‌ها شده و مشکلات ناشی از کسالت را کاهش می‌دهد و به رفاه بیشتر آن‌ها کمک می‌کند (Khdr et al., 2025).

در ادامه به معرفی برخی از گیاهان رایج در صنعت پرورش بلدرچین پرداخته می‌شود که هرکدام ویژگی‌ها و  مزایای منحصر‌ به ‌فردی برای پرندگان دارند. داروهای گیاهی به دلیل مزایای بالقوه‌ای که برای سلامت و تولید دارند، در دامپزشکی به ‌ویژه در پرورش طیور، محبوبیت زیادی یافته‌اند. پژوهش‌های متعددی اثرات داروهای گیاهی مختلف را بر رشد، ایمنی و سلامت کلی بلدرچین‌ها بررسی کرده‌اند. این تحقیقات نشان می‌دهند که گنجاندن داروهای گیاهی در جیره غذایی بلدرچین‌ها می‌تواند عملکرد رشد و مقاومت آن‌ها در برابر بیماری‌ها را بهبود بخشد و جایگزینی طبیعی برای آنتی‌بیوتیک‌های سنتی ارایه دهد  (Al-Ghamdi, 2022).

اسطوخودوس (Lavender)
اسطوخودوس (Lavandula spica) نه تنها از نظر ظاهری زیباست، بلکه به دلیل خواص آرام ‌بخش خود برای بلدرچین‌ها مفید است. رایحه ملایم و آرام‌بخش این گیاه می‌تواند به کاهش تنش در پرندگان کمک نموده و به حفظ سلامت و بهبود تولید تخم کمک می‌کند (Grunert, 2010; Koonrungsesomboon et al., 2024). علاوه بر این، اسطوخودوس به ‌عنوان یک دفع‌کننده طبیعی حشرات عمل کرده و محیط قفس را از آفات پاک نگه می‌دارد (Majrashi, 2022). نیاز کم این گیاه به مراقبت، آن را به گزینه‌ای ایده‌آل برای زیستگاه بلدرچین تبدیل کرده و در شرایط خشک و آفتابی به خوبی رشد می‌کند.

پونه کوهی (Oregano)

پونه کوهی (Origanum vulgare) به دلیل خواص قوی ضد باکتریایی و ضد ویروسی خود شناخته شده است و به‌عنوان گیاهی ارزشمند برای تقویت سیستم ایمنی بلدرچین‌ها محسوب می‌شود (Grunert, 2010; Khdr et al., 2025). تحقیقات نشان می‌دهند که پونه کوهی می‌تواند نیاز به آنتی‌بیوتیک‌ها را در طیور کاهش داده و از رویکردی طبیعی برای حفظ سلامت حمایت کند  (Grunert, 2010).  علاوه بر این، بلدرچین‌ها از تغذیه با برگ‌های معطر آن لذت می‌برند که تنوعی در رژیم غذایی آن‌ها ایجاد کرده و مزایای سلامتی نیز به همراه دارد.
جعفری (Parsley)

جعفری (Petroselinum crispum) منبعی غنی از ویتامین‌های ضروری مانند ویتامین  A،  C و K است که به سلامت عمومی بدن کمک کرده و می‌تواند تولید تخم در بلدرچین‌ها را بهبود بخشد (Grunert, 2010; Khdr et al., 2025). این گیاه مغذی چه به صورت تازه و چه خشک، در مقادیر کم قابل استفاده است و علاوه بر بهبود هضم،  به رشد بهتر پرنده‌ها نیز کمک می‌کند (Majrashi, 2022).

نعنا (Mint)

نعنا  (Mentha spicata)  گیاهی با رشد سریع است که با فواید گوارشی و اثر خنک‌کنندگی خود، به‌ویژه در ماه‌های گرم سال، اهمیت پیدا می‌کند  (Grunert, 2010; Koonrungsesomboon et al., 2024). ضمن اینکه رایحه قوی نعنا به دفع حشرات کمک کرده و محیطی راحت‌تر برای پرنده‌ها فراهم می‌سازد (Koonrungsesomboon et  al., 2024)  .   با این حال، به دلیل ماهیت رشد تهاجمی آن، کاشت نعنا در گلدان توصیه می‌شود، تا قابل‌کنترل باشد.

آویشن (Thyme)

آویشن (Thymus vulgaris) از دیگر گیاهان با خواص ضد میکروبی است که می‌تواند در پیشگیری از مشکلات تنفسی در بلدرچین‌ها موثر باشد (Grunert, 2010). این گیاه معطر علاوه بر بهبود خوش‌خوراکی، از سلامت سیستم ایمنی بلدرچین حمایت می‌کند. آویشن در مناطق آفتابی و دارای زهکشی مناسب به‌ خوبی رشد و می‌توان آن را به راحتی در کنار سایر گیاهان کشت کرد.

برگ چغندر و کلم

برگ چغندر و کلم از سبزیجات برگ‌دار غنی از مواد مغذی هستند که ویتامین‌ها و مواد معدنی ضروری را برای بلدرچین‌ها تامین می‌کنند  (Koonrungsesomboon et al., 2024).  این گیاهان مقاوم می‌توانند دمای سرد را تحمل کرده و در طول ماه‌های زمستان نیز رشد کنند، بنابراین امکان دسترسی به سبزیجات تازه در تمام طول سال فراهم می‌شود. برگ‌های لطیف این گیاهان به‌ویژه برای بلدرچین‌ها جذاب بوده و تنوع مطلوبی به رژیم غذایی آن‌ها می‌افزاید.

مریم‌گلی (Sage)

مریم‌گلی (Salvia officinalis) گیاهی چند ساله است که دارای خواص دفع آفات بوده و می‌تواند به هضم غذا کمک کند (Grunert, 2010; Majrashi, 2022). رایحه قوی آن حشرات را دفع کرده و یک دفاع طبیعی در برابر آفات فراهم می‌کند. علاوه بر این، برگ‌های مریم گلی منبعی غنی از آنتی‌اکسیدان‌ها است که پرنده‌ها با مصرف آن می‌توانند از خواص آنتی‌اکسیدانی آن بهره‌مند شوند، در حالی که تنوعی به رژیم غذایی خود اضافه می‌کنند.

قاصدک (Dandelion)

قاصد‌ (Taraxacum officinale) که اغلب به ‌عنوان علف‌های هرز شناخته می‌شوند، سرشار از مواد مغذی بوده و می‌توانند از سلامت دستگاه گوارش بلدرچین‌ها حمایت کند .(Koonrungsesomboon et al., 2024; Majrashi, 2022) تمام بخش‌های این گیاه، از جمله برگ‌ها و گل‌ها، برای مصرف بلدرچین‌ها ایمن هستند و آن را به یک افزودنی ارزشمند در رژیم غذایی بلدرچین تبدیل می‌کند. افزودن قاصدک‌ به زیستگاه بلدرچین‌ها می‌تواند رفتار جست‌وجوی غذای آن‌ها را تقویت کرده و در عین حال مواد مغذی ضروری را فراهم کند.

این گیاه نه تنها دریافت مواد مغذی بلدرچین‌ها را بهبود می‌بخشند، بلکه سلامت کلی آن‌ها را نیز ارتقا می‌دهد و آن‌ها را به بخشی جدایی‌ناپذیر از روش‌های پرورش بلدرچین تبدیل می‌کند. با شناخت و استفاده از این گیاه، کشاورزان می‌توانند رفاه گله‌های خود را افزایش داده و در عین حال رویکردی طبیعی‌تر و پایدارتر در مراقبت از طیور اتخاذ کنند.

سیر  (Garlic)

سیر (Allium sativum) به دلیل مزایای متعدد آن بر سلامت طیور، از جمله بلدرچین‌ها، به ‌طور گسترده‌ای مورد مطالعه قرار گرفته است. آزمایش‌های مختلف حاکی از آن است که افزودن سیر به رژیم غذایی بلدرچین‌ها می‌تواند نرخ رشد و نسبت تبدیل خوراک را به طور قابل ملاحظه‌ای بهبود بخشد. اعتقاد بر این است که سیر سیستم ایمنی را تقویت کرده و مزایای ضد میکروبی ارایه می‌دهد و در نتیجه سلامت و بهره‌وری بهتری را در بلدرچین‌ها فراهم می‌کند (Wu et al., 2023).

زنجبیل (Ginger)

 زنجبیل (Zingiber officinale) از گیاهانی است که اثرات مثبت آن بر رشد و سلامت بلدرچین‌ها مورد تایید قرار گرفته است. مطالعات نشان داده‌اند که زنجبیل می‌تواند به افزایش وزن بدن و بهبود کارایی کلی خوراک در بلدرچین‌ها کمک کند. علاوه بر این، زنجبیل به دلیل خواص ضد التهابی خود می‌تواند به سلامت بهتر دستگاه گوارش در این پرندگان کمک نموده و عملکرد کلی آنها را بهبود بخشد ( .(Al-Ghamdi, 2022

زردچوبه (Curcumin)

زردچوبه (Curcuma longa) به دلیل داشتن ترکیب فعال کورکومین و خواص آنتی‌اکسیدانی و ضدالتهابی‌اش مورد توجه گرفته است. تحقیقات نشان داده‌اند که زردچوبه می‌تواند نقش موثری در بهبود سیستم ایمنی بلدرچین‌ها داشته و عملکرد رشد آن‌ها را نیز ارتقا دهد. اثرات ضدالتهابی زردچوبه ممکن است به کاهش تنش در بلدرچین‌ها کمک کرده و در حمایت از سلامت کلی آنها نقش بسزایی دارد.(Ashayerizadeh et al., 2023)

چالش‌ها و ملاحظات

با وجود مزایای بالقوه گیاهان دارویی در پرورش طیور، چالش‌های متعددی همچنان وجود دارد. از جمله این چالش‌ها، نواسانات کیفیت و یکنواختی محصولات گیاهی است که می‌تواند بر اثربخشی آن‌ها تأثیر‌گذار باشد   .(Valladão et al., 2015)  علاوه براین، تحقیقات بیشتری برای استاندارد سازی سطوح و تدوین پروتکل‌های درمانی ضروری است، تا ایمنی و کارایی آن‌ها برای مصرف بلدرچین‌ها تضمین شود. همچنین مطالعات مقایسه‌ای که اثر بخشی درمان‌های گیاهی را با روش‌های درمانی سنتی مقایسه کنند، برای درک بهتر نقش بالقوه این گیاهان در روش‌های نوین پرورش طیور از اهمیت زیادی برخوردار است. (Bhawa et al., 2023)

جهت‌گیری‌های آینده در تحقیقات گیاهان دارویی برای بلدرچین‌ها

بررسی اثرات گیاهان دارویی بر رشد بلدرچین‌ها زمینه‌های تحقیقاتی و کاربردی متعددی را برای تحقیقات آینده ارایه می‌دهد. با افزایش تقاضا برای روش‌های طبیعی و جایگزین، به ‌ویژه در حوزه پرورش طیور، ضروری است که مزایای بالقوه افزودن گیاهان دارویی به رژیم غذایی بلدرچین‌ها بیشتر مورد بررسی قرار گیرد. این مطالعات می‌توانند بر ارزیابی نه تنها گیاهان خاص، بلکه ترکیبات چندگیاهه، برای تعیین اثرات هم‌افزایی آن‌ها بر رشد، سلامت و پیشگیری از بیماری‌ها در بلدرچین‌ها مشخص شود.(Wu et al., 2023)  مطالعات آینده باید بر کاهش سوگیری در نتایج پژوهش تمرکز کرده و از روش‌های جامع‌تری برای تحلیل ریسک استفاده کنند، تا تفسیر دقیق‌تر نتایج تحقیق ممکن شود. چنین اقداماتی می‌توانند دقت تفسیر داده‌ها را افزایش داده و توصیه‌های دقیق‌تری در خصوص استفاده از گیاهان دارویی در رژیم غذایی بلدرچین ارایه دهد .(Wu et al., 2023)  علاوه بر این، مقایسه اثربخشی درمان‌های گیاهی با روش‌های سنتی و مدرن، بینش‌های ارزشمندی را درباره نقش این گیاهان در بهبود سلامت و معیارهای رشد بلدرچین‌ها فراهم خواهد کرد (Wu et al., 2023).

تمرکز بر فواید تغذیه‌ای و بهداشتی

تحقیق در زمینه بررسی الگو‌های تغذیه‌ای و خواص ارتقا‌دهنده سلامت گیاهان مختلف نقش کلیدی خواهد داشت. به عنوان مثال، گیاهانی خاص مانند آویشن و اورگانو خواص ضد میکروبی نشان داده‌اند که ممکن است به بهبود ایمنی بلدرچین‌ها کمک کنند (Grunert, 2010) . تمرکز بر شناسایی و کمی‌سازی ترکیبات فعال‌زیستی و در این گیاهان می‌تواند درک بهتری از ظرفیت درمانی آن‌ها فراهم کند .(Al-Ghamdi, 2022; Majrashi, 2022) علاوه بر‌این، گسترش تحقیقات برای ارزیابی تأثیر گیاهان بر هضم، جذب مواد مغذی و سلامت کلی گله برای تعیین اثربخشی آن‌ها به عنوان مکمل‌های غذایی ضروری خواهد بود (Farooq et al., 2022). با توجه به علاقه روزافزون به شیوه‌های کشاورزی اخلاقی و کاهش استفاده از آنتی‌بیوتیک‌ها، ادغام گیاهان دارویی می‌تواند از انتقال به سوی تولید مرغ بدون آنتی‌بیوتیک حمایت کند. استفاده از گیاهان دارویی نه تنها می‌تواند سلامت بلدرچین‌ها را بهبود بخشد، بلکه اعتماد مصرف‌کنندگان به شیوه‌های پرورش طیور را نیز افزایش می‌دهد  (Farooq et al., 2022). راهنمایی‌های عملی برای انتخاب و استفاده ایمن از گیاهان دارویی می‌تواند دانش پرورش دهندگان را در این زمینه افزایش داده و کاربرد این رویکرد طبیعی را تسهیل کند (Al-Ghamdi, 2022; Khdr et al., 2025).

نتیجه‌گیری

استفاده از گیاهان دارویی در پرورش بلدرچین به‌عنوان جایگزینی پایدار و طبیعی برای آنتی‌بیوتیک‌های مصنوعی، ظرفیت بالایی در بهبود سلامت، رشد و ایمنی این پرندگان دارد. بررسی‌های انجام‌شده نشان می‌دهند که ترکیبات زیست‌فعال موجود در گیاهان دارویی از طریق کاهش تنش اکسیداتیو، تقویت سیستم ایمنی و بهبود عملکرد گوارشی، اثرات مثبتی بر عملکرد تولیدی و سلامت کلی بلدرچین‌ها اعمال کنند. با این حال، چالش‌هایی مانند استانداردسازی مقدار مصرف، یکنواختی ترکیبات گیاهی و نظارت‌های قانونی همچنان وجود دارند که نیازمند تحقیقات بیشتر و تدوین راهکارهای اجرایی مناسب هستند. با افزایش تمایل مصرف‌کنندگان به محصولات بدون آنتی‌بیوتیک و پرورش پایدار، گسترش پژوهش‌ها در این حوزه می‌تواند به توسعه شیوه‌های نوین در صنعت پرورش طیور کمک کند و راهکارهای موثری برای بهبود بهره‌وری و سلامت پرندگان ارایه دهد.

 

 

 

References

 

 

Abd El-Ghany, W. A. 2019. A comprehensive review on the common emerging diseases in quails. Journal of World’s Poultry Research:160-174.

Abd El-Hack, M. E., S. A. Mahgoub, M. M. Hussein, and I. M. Saadeldin. 2018. Improving growth performance and health status of meat-type quail by supplementing the diet with black cumin cold-pressed oil as a natural alternative for antibiotics. Environmental Science and Pollution Research 25:1157-1167.

Al-Ghamdi, E. S. 2022. Effects of a combination of herbal oils (rosemary, black cumin, and clove) on quail growth, antioxidant enzymes and health status.

Ashayerizadeh, O., B. Dastar, M. Shams Shargh, E. A. Soumeh, and V. Jazi. 2023. Effects of black pepper and turmeric powder on growth performance, gut health, meat quality, and fatty acid profile of Japanese quail. Frontiers in Physiology 14:1218850.

Bhawa, S., J. C. Moreki, and F. Manyeula. 2023. Quail Farming in Villages of Mogoditshane-Thamaga and Tlokweng Districts, Botswana. Journal of World’s Poultry Research 13:426-439.

Farooq, U., R. Mustafa, M. F. Khalid, M. Auon, U. Mahmood, A. Wahaab, Z. Rehman, N. Huda, M. Bashir, and S. Mahmood. 2022. Supplementation of herbal seeds to improve the growth performance and digestion in Japanese quail (Coturnix coturnix Japonica). Agrobiol Rec 10:19-25.

Grunert, J. 2010. Advantages and disadvantages of herbal medicine.

Khalifa, A., M. Omar, S. Hussein, and H. Abdel-Mbdy. 2016. Nutritional Value of Farmed and Wild Quail Meats. Assiut Journal of Agricultural Sciences 47.

Khdr, H., M. Qadir, O. Shareef, H. Halshoy, A. Hama, A. Ibrahim, H. Mala, S. Abdalla, and S. Osman. 2025. Effects of ginger and purslane supplemented diets on the production and physiology of Japanese quail. Multidisciplinary Science Journal 7:2025134-2025134.

Koonrungsesomboon, N., C. Sakuludomkan, M. Na Takuathung, P. Klinjan, S. Sawong, and P. K. Perera. 2024. Study design of herbal medicine clinical trials: a descriptive analysis of published studies investigating the effects of herbal medicinal products on human participants. BMC complementary medicine and therapies 24:391.

Kumadoh, D., and K. Ofori-Kwakye. 2017. Dosage forms of herbal medicinal products and their stability considerations-an overview. Journal of Critical Review 4:1-8.

Majrashi, K. A. 2022. Effects of supplementing quails’(Coturnix japonica) diets with a blend of clove (Syzygium aromaticum) and black cumin (Nigella sativa) oils on growth performance and health aspects. Life 12:1915.

Naeem, H., S. Naqvi, J. Hussain, N. Abbas, S. Hayat, L. Arshad, A. Ghayas, and A. Rehman. 2022. Efficacy of tulsi (Ocimum Sanctum) plant powder on health, growth and carcass traits of Japanese Quail (Coturnix Japonica). Braz. J. Poult. Sci. 24:eRBCA-2021-1453.

Odoemelam, V. U., I. F. Etuk, E. K. Ndelekwute, T. Iwuji, and C. C. Ekwe. 2013. Herbs and spices: Options for sustainable animal production. Journal of Biology, Agriculture and Healthcare 3:116-124.

Shalome, G. O., and L. Nojuvwevwo. 2021. Quail husbandry and welfare systems at Songhai-Delta farm: Profitability of enterprise. Nigerian Journal of Animal Production 48:77-89.

Valladão, G., S. U. Gallani, and F. Pilarski. 2015. Phytotherapy as an alternative for treating fish disease. Journal of veterinary pharmacology and therapeutics 38:417-428.

Wu, Q., M. He, J. Wang, T. Tong, D. Yang, and H. Tang. 2023. The therapeutic mechanism of Chebulae Fructus in the treatment of immunosuppression in Chinese yellow quail on the basis of network pharmacology. Front. Vet. Sci. 10:1123449.

 

 

 

 

 

دریافت اشتراک

دریافت خودکار مقالات علمی و نسخ فصلنامه دانش دامپروری

تمامی حقوق برای گروه پژوهشی توسعه دانش تغذیه دام و طیور سپاهان محفوظ است.